- موجودی: موجود
- مدل: 171522 - 97/7
- وزن: 0.50kg
یاران سراچه
نویسنده: ابوالقاسم پرتو
ناشر: کویر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 252
اندازه کتاب: رقعی گالینگور روکشدار - سال انتشار: 1383 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
آنچه در این داستان آمده، جز بخش یکم: زندگینامه کوتاهی از آیةالله حاج میرزا حبیب خراسانی و بخش سیم: گزیده ای از چامههایش، پنداری است و ساختگی ولی به درستی که از باورهای میرزای خدیو و شاگردان یکدلش چندان دور نیست.
من از دیار حبیبم از بلد غریب مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم
این کتاب شرح احوال و عقاید عرفانی آیت الله "میرزا حبیب خراسانی" است که به شکل روایی و داستانی تدوین شده است. در بخش پایانی برگزیدهای از سرودهها فراهم آمده است.
نگارنده میگوید: "در زندگی مینوی حبیب، بیش از هر بخشی، گیراتر و بیگمان سازندهتر، زمانی کوتاه و زودگذر است که با پیروی از "میرزای خدیو" همراه با گروهی از یاران سراچهی بیرونی خانهی نیایش، شب و روز میگذرانده، پیش از پیوستن به خدیو، اینان به پیر بغداد یا "مرشد هندی" گرویده بودند..
حبیب در گرماگرم جوانی و سرگرم بهره گیری از دانش استادان دینی، در پیوند با پیری دل آگاه از وابستگی به آرایه های دست و پاگیر خاکی و مادی و یا در برداشت « بودا » از « تشنگی » که چون خوابی گران بر زندگی این جهانی مردمان سایه افکنده می رهد و به آستانه ی« روشنایی » که همان « دانایی مینوی » است، گام می گذارد.
در این گرامی ترین روزگاران زندگی خویش که در بازگشت به زادگاه از نجف در« سراچه » آموزش می بیند و آموزش می دهد، نام او و استادش «میرزای خدیو » آن چنان درهم می آمیزد که یاد مولانا جلال الدین محمد بلخی و مولانا شمس الدین تبریزی را زنده می کند. حبیب نیز « دهانی » می شود برای بازگفت اندیشه های « خدیو » .
ولی پیش از آشنایی با خدیو، چنان که از پاره ای سروده هایش برمی آید، آمیزشی داشته با برخی پشمینه پوش و سوفی و برای گفت وگوی با آنان بارها از نجف به بغداد می رفته و گم گشته و سرگردان ولی تشنه و شورمند بر هر آستانه ای پیشانی می نهاده و در هر دبستانی شاگردی می کرده، و برای آن که ناب شیفتگی را دریابد، در هر گلستان و از هر بوته گلی می چیده:
از عقل، عشق کرده عجب بی خبر مرا
هر سو کشد چو مردم بی پا و سر مرا
در مدرسِ حقائق، تحصیل علم عشق
بسیار کرده ام، تو مخوان بی هنر مرا