- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 148938 - 104/3
- وزن: 1.50kg
یادگارنامه فخرائی
نویسنده: رضا رضازاده لنگرودی
ناشر: نشر نو
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 840
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1363 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت :
مروری بر کتاب
مصور
مجموعه مقالات تحقیقی تقدیم شده به استاد ابراهیم فخرائی
نمادی از یک زیست، شرح مختصری از زندگینامه حقیر است. این«حقیر» را اگر بپرسید کیست و حسب و نسبش چیست خواهید شنید: موجودی ناتوان که به قول نحویون، هیچ محلی از اعراب ندارد، نسبش نه به افراسیاب تورانی می رسد به کاووس کی. فردی ست عادی که در خلوت انزوا خزیده است و به ریش روزگار و فلک کج مدار می خندد.
خنده می بینی ولی از گریه دل غافلی
خانه ما اندرون ابر است و بیرون آفتاب
ابراهیم رضازاده فخرایی (۱۲۷۸ رشت - ۱۶ بهمن ۱۳۶۶ تهران)، معلم، روزنامهنگار، وکیل و پژوهنده ایرانی بود. او کمیسر فرهنگی جمهوری شوروی گیلان بود. پدر اش حاج رضا، تاجری در رشت و یکی از اعضای انجمن ایالتی گیلان در جریان انقلاب مشروطیت بود. او تحصیلات اش را در یک مکتب محلی آغازکرد و در سن پنج سالگی تحصیلات مدرن را در مدارس ابتدایی مجیدیه و اتفاق و مدرسه راهنمایی شمس پی گرفت.
در سن ۱۶ سالگی به مجرد تکمیل کلاس هشتم، برای ادامه تحصیل به کالج پتریرکله بیروت رفت ولی گسترش جنگ جهانی اول او را مجبور کرد پس از ۱۷ ماه به ایران برگردد. در تهران او در دبیرستانهای سیروس و دارالفنون تحصیل کرد جایی که در آن مدرک کلاس دهم را گرفت. در تابستان ۱۹۱۸ او رفت تا میرزا کوچک خان، رهبر نهضت جنگل را در مرکز فرماندهی کل او در گوراب زرمیخ ببیند. او به نهضت پیوست و تا شکست آن در پاییز ۱۹۲۱ با آن باقی ماند و نهایتاً سرپرست امور فرهنگی آن شد.
در سال ۱۹۲۲ او معلم شد و در مدرسه ابتدایی سعدی در انزلی به عنوان مدیر خدمت کرد. دو سال بعد او تدریس تاریخ، فارسی و فرانسه را در دبیرستانهای شماره ۱و ۲ رشت آغازید. طی این سالها او به روزنامهنگاری هم مشغول بود و به عنوان ویراستار طلوع مطالب شدیداً انتقادی نسبت به دولت مینوشت.
در ۱۹۲۸ او مجله فروغ را منتشر کرد، که فقط یک سال دوام آورد. در همان سال او، ظاهراً به دلیل برانگیختن دانشآموزان برای اعتصاب و حمایت از یک دانشآموز اخراج شده، از سمت آموزشی اش در رشت اخراج شد. در ۱۹۳۳ فخرایی درسهای حقوقی را که توسط وزارت عدلیه ارائه میشد گذراند و تصدیقی گرفت تا به وکالت بپردازد.
در ۱۹۴۵ او برای یک سال دیگر فروغ را منتشر کرد و به عنوان دبیر حزب جنگل کار کرد که توسط چندی از یاران سابق میرزا کوچک خان تشکیل شده بود و به همراه حزب ناسیونالیست ایران به ائتلاف با حزب توده ایران پیوست. او در ۱۹۵۴ از خدمان دولتی بازنشسته شد. او ذر تهران درگذشت و به خاک سپرده شد، ولی در سال ۱۳۷۰ شمسی بقایای جنازهاش به رشت منتقل شد و دوباره در نزدیکی مقبره میرزا کوچک خان به خاک سپرده شد.