- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 188618 - 115/4
- وزن: 0.32kg
یادگار شکوهی
نویسنده: میرزا حسن شکوهی
مقدمه و تصحیح : مسعود غلامیه , یوسف بیگباباپور
ناشر: سفیر اردهال
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 210
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1392 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مصور
مجموعه آثار میرزا حسن شکوهی؛ از روشنفکران و مبارزان مشروطه در آذربایجان
«میرزا حسن شکوهی» (1333 - 1371 ه .ق) فرزند میرزا مهدی، از آزادیخواهان و روشنفکران عصر مشروطه در آذربایجان بود. او از فهم و خرد بهره شایانی داشت. پاک طینت، خیر و بسیار فرهنگ دوست بود. او با سرمایه شخصی خود، اولین مدرسه دخترانه را در سال 1325 هـ ق. در مراغه افتتاح نمود؛ هر چند با مخالفت عده ای کج اندیش و متحجر مواجه شد. او در ارتقای سطح علمی، فرهنگی مردم شهرش از هیچ عملی دریغ نداشت. میرزا حسن روی افکار وطن پرستی و ترقی خواهیش همیشه مورد قهر و غضب حاکم و فرمانفرمای آذربایجان، که حاجی صمدخان شجاع الدوله بود، قرار می گرفت و از قهر و کین او در امان نبود.
کتاب حاضر مجموعه ای از دست نوشته ها و اسناد بازمانده از آن بزرگوار است که هم اکنون منتشر می شود.کتاب پیش رو مشتمل بر مجموعهای از دستنوشتهها و اسناد بازمانده از میرزا حسن است. این کتاب، دومین دفتر از مجموعة احیای متون است که باهدف انتشار میراث مکتوب دورة اسلامی تدوین میشود.
...میرزا حسن روی افکار وطنپرستی و ترقّیخواهیش همیشه مورد قهر و غضب حاکم و فرمانفرمای آذربایجان، که حاجی صمدخان شجاعالدوله بود، قرار میگرفت و از قهر و کین او در امان نبود. در دوران اوج مشروطهخواهی مردم ایران، به دستور شجاعالدوله، شکوهی دستگیر و مورد شکنجههای سخت و طاقتفرسا قرار میگیرد. در خصوص زندان حاجی صمدخان مینویسد: «همین که در زندان زده میشد، همگی مضطرب شده و حاضر مرگ میشدیم.
فرّاش که یکی از ماها را با طوق آهنین بیرون میبرد، تا مراجعت او به زندان، رفقا چه خیالها میکردند و چه اضطرابها مینمودند. بنده از اوّل میدانستم که خلاصی بنده دشوار است. اشتهار بنده به مشروطهخواهی و اقدامات بنده در ترویج معارف مشروطه و اتهام بنده در انظار مردم و عداوت حاج شجاعالدوله و عظمای شهر با بنده عجبا چگونه خلاصی ممکن خواهد شد. فردای آن روز آمده مرا بردند و در حضور حسام نظام نگهداشتند. اوّل حرف حسام نظام این شد که حاج شجاعالدوله میفرماید: این چه کاغذپرانی است مینمایید. حکم کرد اوّل سبیلهای مرا کندند. بعد از آن برده، چوب و فلک بسته، خیلی زدند و در زیر چوب دههزار تومان خواستند».
میرزا حسن برای در امان ماندن از خشم شجاعالدوله و عواملش، مصلحت در آن دید که برای مدّتی از شهر مراغه و آذربایجان به دور باشد. این بود که به فکر سفر افتاد. او شهر مشهد را انتخاب کرد تا هم زیارتی باشد و هم شاید تا بازگشت از سفر، استبداد شجاعالدوله در آذربایجان به سر آید و بتواند آزادانه به زندگی خود بپردازد. ماحصل این سفر میرزا حسن، تدوین این سفرنامه شد. سفرنامۀ فوق خطی بوده و به خط خود میرزا حسن در 144 صفحه به خط نستعلیق تحریری در 15 سطر در دفتری با جلد تیماج قهوهای در ابعاد 10*15 نگاشته شده است که از بیست و دوم شعبان 1329 هـ.ق آغاز و تا پانزدهم ذی الحجۀ همان سال ادامه مییابد.
در صفحۀ اول این سفرنامه یکی از پسرانش چنین نوشته است: «سفرنامۀ پدرم، شادروان حاجی میرزا حسن شکوهی که در زمان استبداد از ترس جان جلای وطن کرده، به سیر و سیاحت پرداخته بود. این سفرنامه از تبریز شروع و از راه بادکوبه و عشق آباد و خراسان و برگشت مجدد از همان مسیر تا بادکوبه و تبریز و پنهان شدن مرحوم از ترس شجاع الدوله (حاجی صمدخان) پایان مییابد. نسخۀ خطی این سفرنامه اکنون در تملک نوۀ آن مرحوم آقای بوذرجمهر شکوهی است که از طرف ایشان در اختیار مصححان این کتاب قرار گرفته است.