- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 180294 - 87/1
- وزن: 0.30kg
یادگار زریران
نویسنده: یحیی ماهیار نوابی
ناشر: اساطیر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 192
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1374 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
متن پهلوی همراه با ترجمه فارسی و آوانویسی لاتین و سنجش آن با شاهنامه
متنی حماسی از دوران کهن
همراه با متن پهلوی
«یادگارِ زَریران» متنی است حماسی، بازمانده از دوران کهن، که به رغم داشتن هالهای از باورهای دینی زرتشتی، در ردیف آثار غیردینیِ زبان پهلویِ ساسانی قرار میگیرد. «این اثر کهنترین تعزیهنامه و نمایشنامهی ایرانی به شمار میآید و قطعهای است احتمالاً از یک رشته حماسههای ایرانی که به همت گوسانهای پارتی تا دورهی ساسانی به طور شفاهی زنده بودهاند. شاید این متن در آن زمان تدوین یافته است و چون به دست موبدان ایرانی از حالت شفاهی به نوشتاری درآمده، رنگ و بویی نیز از دین مزدیسنایی گرفته، ولی روح پهلوانی آن همچنان محفوظ مانده است.»
آثار بازمانده به زبان پهلوی ساسانی را معمولا به دو دسته متون دیتی و غیر دینی تقسیم میکنند. گرچه در همه این آثار که بدان نام ادبیات پهلوی زردشتی نیز دادهاند، هالهای از باورهای دینی زرتشتی را میتوان یافت. ولی چون در تعدادی از این متون مستقیما از مطالب دینی سخن به میان نمیآید، عنوان متون غیر دینی برای آن@ها برگزیده شده است. یادگار زریران را میتوان جزء این گروه به شمار آورد.
یادگار زریران شرح نبردی است میان ایرانیان و «خیونان» در دورهی گُشتاسب، شاه ایران و اَرجاسب، خداوندگار خیونان. خیونان به مردمی اطلاق میشد که در آن سوی ماوراءالنهر زندگی میکردند و در دورههای بعد در مواردی با تورانیان همسانی مییابند. ... «دقیقی» این داستان را به شعر درآورده است و «فردوسی» سرودهی دقیقی را به طور کامل در شاهنامه گنجانده است.
البته متن داستان با ترجمهی شیرین، روشن و باصلابت دکتر ژاله آموزگار چیزی است بسیار فراتر از آنچه میتوان گزارش کرد. سِحر این متن کهن به سادگی از ذهن زدوده نخواهد شد. مثلاً به این بخش دقت کنید: «پس گوید جاماسب بیدَخش که: آن به که از مادر نزادمی، یا چون زادمی مُردمی یا از کودکی به بلوغ نرسیدمی.
فردا روز که کوبند پهلوان به پهلوان، گراز به گراز، بس مادرِ با پسر، بی پسر، بس پسر، بی پدر و بس پدر، بی پسر، بس برادر، بی برادر و بس زنِ شویدار، بی شوی شوند ... خوشا آن که نبیند آن بیدْرَفش جادوگر را که آید، رزم تازد، تباهی کند و کُشد سپاهبَدِ تَهم، زریر، برادر ترا...