- موجودی: موجود
- مدل: 202272 - 8/0
- وزن: 1.50kg
یادمان استاد علی رخساز
نویسنده: هادی سیف
به کوشش : محمدرضا لاهوتی
خطاط : عباس اخوین
ناشر: موسسه فرهنگی گسترش هنر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 324
اندازه کتاب: رحلی گالینگور - سال انتشار: 1370 - دوره چاپ : 1
کمیاب- کیفیت : نو ؛ بدون روکش
مروری بر کتاب
تصاویر گلاسه - رنگی
نقاش پیر شاهنامه
علی رخساز که در بین جامعه هنری ایران به نقاش پیر شاهنامه معروف می باشد فرزند استاد میرزا غلامرضا میناساز اصفهانی است که به درخواست پدر به مکتب آموزش نقاشی استاد مرحوم کمال الملک راه می یابد.علی رخساز که از مهمترین شاگردان نوآور و در عين حال چيرهدست کمالالملک به شمار میآید، رخساز هیچگاه به قصد تجارت و فروش ، قلم بربوم ننهاد و عاقبت در یک سانحهٔ تصادف در سن هشتاد و هشت سالگی چشم از جهان فرو بست.
او مبتکر "تابلوی سنگ"؛ و از آثار وی"تابلوی شکارچیها"؛ "آسیاب دولاب"؛ "باغ سعدی" و همین تابلوی باغ سعدی بود که ناگهان او را به صفحهٔ نخست روزنامهها و محافل هنری آن روز کشانید؛ ونیز تابلوی معروف "گاو بالدار".استاد رخساز کارش را تا حد عاشقبودن دوست داشت.چنان در هنرش غرق بود که گاه دنیا را از یاد میبرد و در دلش میخواست حرفه پدر را دنبال کند. اما پدرش مایل بود که به تحصیل ادامه دهد. بارها بخاطر اینکه مشق و درس را رها کرده و به سیاهمشقهای هنری پرداخته بود کتک های جانانهای را از او نوش جان کرده بود. پدرش مصرانه میگفت: آینده تو در تحصیل است. اما او معتقد بود هیچ آیندهای را جز هنر نمیخواهد.
پدر اصرار میکرد، اما پافشاری او بیحد بود. سرانجام این سماجتها و یکدنگیها کار خودش را کرد. یکروز پدر دستش را گرفت و به مدرسه صنایع مستظرفه برد و در را به او گوشزد کرد اگر میل ات به هنر میرود حرفی نیست ترا به دست مردی میسپارم که دم گرم و نگاه سوزان او سنگ را هم میسوزاند و سر انجام او را به کمالالملک سپرد.پدرش با کمالالملک دوستی دیرینهای داشت. به او گفت: از این پسر لجباز و خیرهسر چیزی بساز که بتواند به او تکیه کند. کمالالملک سکوت کرد.
با نگاه کاوندهای که تا مغز استخوانهایش رسوخ کرد، او را پائید. نخست از پذیرش او سر باز زد اما وقتی علاقه آتشین او را دید، قبول کرد که در محضر او بماند. استاد به او گفته بود الفبای هنر این است که اگر طالبش باشی خاکسترت میکند. این آتشی است که اگر آنرا در دستت بگیری میسوزی اما او میخواست در این آتش دود و خاکستر شود.
استادش میگفت: اگر استعداد او سوختن و ساختن و ادامهدادن و خستهنشدن و شور درونی حفظکردن در او نیست، هنر را رها کند. او رها نکرد. پذیرفت که خود را ایثار کند. هر شرطی را برای کار قبول کرد، و بیدرنگ آن را به انجام رساند. کار بیوقفه، تمرینهای تمامنشدنی، ساختن و دوباره از نو شروعکردن و این دوباره ساخته را واگذاشتن و دوباره از اول شروعکردن، این کار ماهها و سالهای او بود. استاد با دقت او را زیر نظر داشت. مثل باغبانی بود که هر تپشی کوچک و نوسان ناچیز گیاهی را که زیر دستهای او میبالید، دریافت میکرد و بلافاصله به آن پاسخ میگفت.
دستش نرم و نگاهش چابک و تیز و شکارکننده شد. در رشتههای طراحی، سیاهقلم، آبرنگ، نقاشی با موزائیک از زبدهترین شاگردان کمالالملک محسوب میشد. اما باید یکی از رشتهها را انتخاب میکرد و تمامی نیرو و سعی و شورش را در آن بکار میگرفت. در دامنه محدودتر کیفیت کار بالاتر میرود و هنر بیشتر از هر چیز، کیفیت است. در نهایت او شیوه نقاشی با موزائیک را برگزید.در میان شاگردان نامآور کمالالملک علی رخساز گمنامترین و عجیبترین آنهاست. او با سنگریزههای رنگین بستر رودخانهها و سنگ خارههای کوهستان، درخشانترین تابلوها را خلق میکند. او نقاشی است که با طبیعت راز و رمزهای شیوایی دارد و در هنر با تکیه بر ابداع و ابتکار به ارزشهای تازه و استقلال نسبی بارآوری دست یافته است