- موجودی: موجود
- مدل: 204520 - 114/2
- وزن: 4.00kg
یادداشت های علم
نویسنده: امیر اسدالله علم
به کوشش: علینقی عالیخانی
ناشر: کتاب سرا
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 2850
اندازه کتاب: وزیری گالینگور روکشدار - سال انتشار: 1386 _ 1377 - دوره چاپ: 2 _ 1
کیفیت : نو ؛ لبه روکش کتاب سائیدگی مختصری دارد
مروری بر کتاب
مصور
خاطرات علم ، وزیر دربار و نخست وزیر محمدرضا شاه پهلوی
یادداشتهای عَلَم کتابی است شامل یادداشتهای اسدالله علم. این کتاب که تا کنون هفت جلد از آن به فارسی منتشر شده در دو جلد نیز بهطور خلاصه به انگلیسی منتشر شدهاست. یادداشتهای علم اهمیت تاریخی دارد؛ چون علم تنها کسی در حکومت پهلوی بوده که یادداشتهای خود را به یادگار نهاده است. همچنین وی اغلب اوقات خود را با شاه میگذراند؛ چه در سفرهای تفریحی چه سیاسی.
نقش وی در تصمیم گیریهای شاه از اهمیت بسیار ویژهای برخوردار بود. چنانکه خود او چندین بار نیز به این نکته در یادداشتهای خود اشاره کردهاست. یادداشتهای او از روز اول اردی بهشت سال هزار و سیصد و چهل و شش در دسترس است و آخرین شرفیابی او نیز در تاریخ بیست و هشتم تیرماه هزار و سیصد و پنجاه وشش بود. وی سپس برای درمان رهسپار پاریس شد و شاه هویدا را به جانشینی او برگزید.
نوشتن و انتشار این یادداشت ها حکایت جالبی دارد. شکی نیست که وقتی علم دستبهکار نوشتن این یادداشت ها بوده، میدانسته که چه منبع ارزشمندی را برای آیندگان برجای میگذارد (او به یکی از افراد معتمدش به شکلی مبهم گفته بود مشغول انجام کاری ست نظیر آنچه محمدحسن خان اعتمادالسلطنه در دوره قاجار کرد) و به همین دلیل نیز مخاطرات آن را بهجای خریده. او برای رعایت ملاحظات امنیتی هم که شده این مهم را از همه، جز یکی دو تن از نزدیکانش پنهان نگه داشت و هر آنچه مینوشت بهتدریج به خارج از کشور ارسال میکرد. متن دستنوشتههای او توسط یکی از دوستانش در بانکی در سوئیس به امانت گذاشته میشد.
وصیت کرده بود تا زمانی که شاه زنده است این خاطرات را منتشر نکنند. اما قریب به دو دهه بعد از مرگ شاه همسر علم با سعهصدر اجازه داد این خاطرات منتشر شود، حتی بدون حک و اصلاح مسائل خصوصی مطرحشده در آن؛ هرچند که ویراستار اصلی کار (علینقی عالیخانی) در پارهای مواقع این ملاحظات را لحاظ کرده است. یادداشت های علم به خواننده نشان میدهد که مثل همه دیکتاتورها، بزرگترین آفتی که گریبان پهلوی دوم را گرفت، غرور و خودبزرگ بینی، کانالیزه شدن توسط گروهی از افراد متملق و اخبار غلطی بود که به دلیل رضایت خاطر به او میدادند. و شاه بی آنکه بداند هر لحظه بیش از پیش به لبه پرتگاه مرگ نزدیک می شد.
به خاطر همین مسئله، ملکه بارها با او مشاجرات جدی داشت و سرانجام دست به دامن علم شد تا بهعنوان کسی که مدام پیش شاه است، او را از حقایق آگاه کند و علم نیز تا آنجا که خاطر مبارک را خیلی آزرده نکند، به این مهم را میپذیرد! هرچند که خود علم خوب میداند دیکتاتور متفرعن آن سالها از هیچکس حرفشنوی ندارد. اما از اینکه ملکه دست به دامن علم شده میتوان دریافت که او تا چه حد مورد وثوق و اعتماد شاه بوده است و این فینفسه نشاندهنده اهمیت کتاب خاطرات اسدالله علم، بهعنوان یادداشت های روزانه فردی چنین نزدیک به شاه است.
حُسن کار علم این است که در اغلب موارد به گزارش ماوقع میپردازد و کمتر با تجزیه و تحلیل مسائل حضورش را به متن خاطرات تحمیل میکند. همین نکته میتواند عاملی برای اعتماد بیشتر به این خاطرات محسوب شود. از سوی دیگر همزمانی پایان یافتن خاطرات روزنوشت علم با پایان شغل حکومتی او تأکیدی دیگر بر این نکته است که برای علم صرفاً ثبت وقایع تاریخی مهم بوده تا خاطرات شخص خودش....
به استراحت و دیدن دوستان گذشت. شب منزل والا حضرت شاهدخت شمس مهمان بودم ... علیا حضرت ملکه پهلوی تشریف داشتند. نخست وزیر هم بود، موزیک ایرانی و خواننده ایرانی بود. چون یک ماه موزیک ایرانی نشنیده بودم بسیار خوش گذشت. شنبه 26 بهمن 1347 ...با اینکه امروز ده ساعت کار کرده ام و حالا که نصف شب است می خوابم، هرچه حساب می کنم فقط ده دقیقه به کار صحیح مردم رسیده ام و آن ترتیب دادن آب آشامیدنی مردم زلزله زده خضری است، که بالاخره موفق شدم ترتیبی بدهم تلمبه بر چا ه های حفر شده نصب شود. و الا با تانکر ممکن نبود مردم آب بگیرند، چون تانکرها یخ می زد.
وای که طبقه حاکمه چقدر فاسد و پلید است و چگونه انسان را تحمیق می کند، و وقت انسان بی نتیجه به این شیطنت ها و پدرسوختگی ها صرف می شود. غروب کاخ نیاوران حضور والا حضرت همایون ولیعهد رسیدم. با والا حضرت فرحناز شام می خوردند. سر شام آن ها شرکت کردم، یک ویسکی خوردم. چند دقیقه خوشی به من گذشت. هر دو بچه ها مرا دوست می دارند. من هم واقعا به آن ها علاقمند هستم. وقتی اعلیحضرت تشریف ندارند، یکی از دلخوشی های من دیدن مرتب بچه های شاهنشاه است. ماشالله باهوش و با استعداد هستند. خداوند به آن ها سعادت ارزانی کند. پدر خوب و خوش قلب و انسانی دارند، دلیلی ندارد که آنها سعادتمند نشوند. علیرضا در سنت موریتز با شاهنشاه است، چون مدرسه ندارد...