اطاق ناگهان روشن شد. با چشمهای فراخ به صورتش خیره شدم. هیچ چیز سرجای خودش نبود. اجزای صورت درهم ریخته، ناجور و ترسناک بود. چشمها مانند دو مشعل می درخشید. قامتش بلند، اندکی خمیده، با دستهای دراز و لنگهای درازتر. پشتش قوز داشت، گردن فرو رفته در شانه ها.... جلو آمد... چاقوی بلندی از درون کوله بار بیرون آورد.... با حوصله و بی دغدغه دست بکار شد و جزء جزء بدنم را جدا کرد. اول ساق پا، بعد ران و آرنج و بازو و گردن. همه را درون کوله بار خود چپاند...

قاسم رحیمیان مازندرانی معروف به قاسم لاربن در 11 دی ماه 1293 در شهر بابل به دنیا آمد. پدر وی تاجری چوب فروش در شهر بابل به نام احمد رحیمیان و مادر او بانو خانم سلطان نام داشت. وی فرزند دوم خانواده بود و دوران کودکی خود را با دو خواهر و پنج برادر در شهر بابل سپری نمود.

دوره تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در مدارس احمدی شاهپور و معرفت در شهر بابل سپری نمود و سپس رهسپار تهران شد و سالهای پایانی دوره متوسطه خود را در پایتخت به اتمام رساند. بعد از اتمام دوره متوسطه به منظورتکمیل زبان فرانسه در سال 1314 به کشور فرانسه سفر نمود و پس از طی دوره تکمیلی زبان فرانسه و فراگیری این زبان در سال 1316 به ایران بازگشت و در شرکت الکا به عنوان مترجم مشغول به کار شد و هم زمان در دبیرستان شاهپور بابل به عنوان دبیر زبان فرانسه به تدریس این زبان پرداخت.

...شهرت عمده قاسم لاربن به واسطه انتشار رمان 2 جلدی لات در سال 1326 ایجاد شد. این رمان مورد توجه دکتر مصدق قرار گرفت و دکتر مصدق با ارسال نامه ای برای وی این رمان را مورد تحسین قرار داد. قاسم لاربن در جلد دوم کتاب لات متن نامه ی دکتر مصدق را عینا منتشر نمود و ظاهراً این نامه باعث شد تا پس از کودتای 1328 از انتشار این رمان جلوگیری شود بعد ها جزء آثار نایاب قاسم لاربن گردد.