- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 152994 - 120/3
- وزن: 0.50kg
گلشن لطائف
نوشته: جاوید علی اکبری
ناشر : پیام آزادی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 400
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1370 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مجموعه هفتصد لطیفه آموزنده
ذکاوت
گویند: سلطان محمود غزنوی در اوان کودکی در باغستان غزنین می گردید، بر کنار چشمه ای نزول نمود و احمد بن حسن میمندی که از اقران و ملازمان بود، همراه او می بود. ناگاه نظر سلطان بر شخصی که در آن حوالی می گشت، افتاد. سلطان از خواجه احمد سوال کرد که این شخص چه کسی است؟
گفت: نجار است.
باز پرسید که چه نام دارد؟
گفت: احمد.
سلطان پرسید که او را مگر می شناسی؟
گفت: هرگز او را ندیده ام.
سلطان گفت: از چه می گویی نام او احمد است و نجاری می داند؟
وی گفت که: چون سلطان مرا آواز داد او می خواست که جواب دهد، پس معلوم شد که احمد نام دارد و چون همواره به گرد این درخت خشک می گردید و نظاره آن می کرد و با خود تخیلّی می نمود با خود گفتم که دور نیست که نجار باشد.
سلطان گفت: اگر بگویی که چه خورده است، کمال حدس باشد؟
احمد گفت: عسل خورد.
پس سلطان آن شخص را طلب داشته، اولاً استفسار نمود (سئوال کرد) که تو این کودک را می شناسی؟
گفت: هرگز او را ندیده ام.
[سلطان] پرسید: که چه نام داری و چه کاره ای و چه خورده ای؟
گفت: احمد نام دارم و نجارم و امروز عسل خورده ام.
سلطان را حیرت افزود از خواجه احمد پرسید که چه دانستی که عسل خورده است؟
وی عرض کرد که: همواره دهن را پاک می کرد و مگس را از حوالی خود می راند، بنابراین دانستم که عسل خورده است.