- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 187108 - 78/4
- وزن: 0.20kg
گل و قداره
نویسنده: بهزاد فراهانی
ناشر: قطره
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 96
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1384 - دوره چاپ: 1
کیفیت : نو ؛ ابتدای کتاب با مداد نوشته دارد
مروری بر کتاب
مصور
بلقیس (به کنایه ای نه چندان گران در برابر زمزمه های زیر لب مرجان): دختر خوبه مثل نیلوفر باشه! و همه وقت شادمانیشو نشون نده! (مرجان باز به زمزمه اش ادامه می دهد گویی سر به سر مادر می گذارد) گل خنده ، رو لب یه دختر ، خوش شگونیه و بخت یاری. چه خوبه همه این گل و این لبخند رو نبینن!
مرجان: من نه نیلوفرم و نه گل! یه مرجان کوچیکم که تو تاریکی بی سرانجام این خونه هوس کردم یه دفعه با سرخوشی پنهان مادرم همراه باشم.
بلقیس: واقعا؟ تو مادرت را امروز سرخوش دیدی؟
مرجان: مادرم شور و شوق عاشقانه ی امروز شو از همه پنهون کنه الا دخترش!
بلقیس: آرزو می کنم همیشه شادباشی عزیزکم ، ایشاالله یادت نمی ره که...
نمايش نامهي حاضر، برداشتي است آزاد از "داش آكل"، اثر "صادق هدايت". در اين نمايش، جوانمردي در شيراز با نام "داش آكل" زندگي ميكند كه مردم در گرفتاريهاي خود به او مراجعه ميكنند. وقتي "حاجي"، زن و زندگياش را به دست "داش آكل" ميسپارد و از دنيا ميرود، "داش آكل" عاشق بيوهي او شده، اما سخني به ميان نميآورد. تا اين كه بازاريان شيراز، عدالتخواهي "داش آكل" را خلاف منافع خودشان ديده و "كاكارستم" را اجير ميكنند تا آبروي او را پيش مردم ببرد. در نبرد بين آنها، "كاكا رستم" كشته ميشود و "داش" از غصهي بدنامي در سراي سردزك با قداره، قلب خود را ميدرد. در پايان نيز تصاويري از اين نمايش، چاپ شده است.