- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 163311 - 73/4
- وزن: 0.20kg
گفت و گو درباره عقلانیت و نوگرایی
نویسنده: محمد صادقی
ناشر: پایان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 96
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1388 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مهمترین موانع پیشرفت در جامعه ایران چیست؟
از زمانی که کشور ما به دلیل ارتباط با دنیای نو لزوم فاصله گرفتن از دنیای قدیم را مورد توجه قرار داد و پیشرفت دغدغه همگانی شد، این مهمترین سئوالی بود که حداقل از انقلاب مشروطه به این سو هم در افکار عمومی جامعه و هم در بین روشنفکران مطرح شد.
نسبت عقل و سنت، رویکرد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به مقوله عقلانیت، ساخت سیاسی و روابط دولت و ملت، سنت، عقلانیت و استدلالگرایی، نسبت عقلانیت و معنویت، زبان و فرهنگی ایرانی، دنیای نو و میراث تاریخی ما همه بیانگر این حقیقت است که باید موانع پیشرفت را از بعد تاریخی، فلسفی، دینی، اقتصادی، جامعهشناسی و روانشناسی فردی و اجتماعی مورد بررسی و کنکاش قرار داد.
کتاب حاضر، مجموعهای از گفتوگوها با صاحبنظران برجستهای است که درباره این موضوع، پژوهشها و نوشتههای پراهمیتی دارند و دیدگاههای آنها مرجع پژوهندگان فکری، فلسفی و تاریخی است.
این کتاب دربردارنده، گفت و گوهای محمد صادقی (پژوهشگر و روزنامهنگار) با اندیشمندانی همچون؛ دکتر پرویز رجبی، دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن، دکتر سید حسین نصر، دکتر محمد علی همایون کاتوزیان و... است. گفت و گوهایی که در این کتاب آمده است به موضوعهایی مانند؛ زبان و فرهنگ ایرانی، دنیای نو و میراث گذشتگان، عقلانیت و معنویت، موانع ورود به دنیای نو، سنت و استدلالگرایی و... میپردازد.
از ویژگیهای این کتاب میتوان به انتشار دیدگاهها و نگرشهای گوناگون در کنار هم اشاره کرد، که جای تأمل دارد. محمد صادقی درباره کتاب تازهاش میگوید: «کتاب گفتگو درباره عقلانیت و نوگرایی، بخشی از گفت و گوهایی است که در مدت چهار سال کار روزنامهنگاری، ترتیب داده ام و اکنون در یک جا به چاپ رسیده است.
البته من در این مدت گفت و گوهای زیادی با فرهنگمداران، اندیشمندان و روشنفکران ایرانی و خارجی انجام داده ام که تعدادشان بسیار زیاد است ولی کتابی که اکنون منتشر شده فقط بخشی از گفت و گوهای من است و دلیل این انتخاب پیوستگی موضوع این گفت و گوهاست.»
در یک بررسی کوتاه، در این کتاب پرسشهایی مانند اینکه؛ در دنیای قدیم اصلاح فردی بیشتر مورد توجه بوده است و اندیشمندان قدیمی بر این باور بودهاند که تا دگرگونی در درون افراد رخ ندهد، دگرگونی در جامعه پدید نمیآید با توجه به اهمیت یافتن اصلاح اجتماعی و سامان سیاسی در دنیای امروز، راه درست کدام است و چه باید کرد؟ در دنیایی که به تعبیری آن را دهکده جهانی میخوانند، با چه تدبیر و اندیشهای میتوان با کاروان ترقی دنیای نو همراه شد، از دستاوردها و پیشرفتها و... آن برخوردار شد و همچنین ایرانی ماند؟
شعر فارسی علاوه بر خود شعر، بار سنگین تاریخ، حکمت و هنر را نیز به دوش کشیده زیرا فلسفه، موسیقی و نقش به چشم مساعد نگریسته نمیشدهاند... آیا همین موضوع بر پیچیدگیهای زبان و شعر فارسی نیفزوده است؟ تردیدی نیست که با وجود دستاوردهای ارزشمند دنیای نو و پیشرفت در زمینههای مختلف، انسان در دنیای امروز هنوز به آرامش دست نیافته است.
در کشور خودمان هم، چنین است، برای نمونه افزایش فزاینده افسردگی در میان مردم را میتوان یکی از مشخصههای آن برشمرد. پس به نظر میرسد باید بیش از هر زمان به جنبههای معنوی زندگی توجه شود تا از انبوه گرفتاریها و ناآرامیهای انسان امروزی کاسته شود.
در این باره با توجه به سخن سقراط که میگوید: زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد. آیا زندگی عقلانی را میتوان با زندگی معنوی برابر دانست؟ برای پدید آمدن یک جامعه اخلاقی از کجا باید آغاز کرد و آیا جهان مدرن و اندیشههای نو در تضاد با سامان اخلاقی جوامع گوناگون قرار دارد؟ زبان روشنفکری اگر به ابهام و پیچیدهگویی آلوده شود امکان ارتباط با مخاطبها را کاهش میدهد، البته مبهم سخن گفتن و پیچیدهگویی از ناتوانی در اندیشیدن هم میتواند باشد.
گاهی تحصیلکردهها نیز از بیان و نوشتههای برخی از اهالی اندیشه در ایران سر درنمی آورند. از سویی به نظر میرسد این نارسایی از مخلوط شدن حوزه کارهای فلسفی و روشنفکری پدید میآید، مرز میان کار روشنفکری و کار فلسفی نزد برخی روشن نیست، چون روشنفکران باید همسو با اندیشهورزی بتوانند به زبانی برای سخن گفتن و ارتباط با جامعه دست یابند تا در عرصه عمومی تأثیرگذار باشند.
الان در نشریات و مطبوعات ایران گاهی مباحثی مطرح میشود که مردم متوجه آن نمیشوند، مطالب به نوعی نیازمند تفسیر و ترجمه میشوند، نقص هم از گوینده و نویسنده است بالاخره اینکه تحصیلکردهها هم متوجه منظور و مقصود نویسندگان و روشنفکران نشوند جای پرسش دارد...
یکی از پرسشهای منتقدان اندیشه سنتی از سنت گرایان این است که این اندیشه استدلالگریز است، آیا چنین چیزی واقعیت دارد ؟ پس از مشروطه، برخی میاندیشیدند که گرفتاریهای اساسی جامعه ایران ریشه در سنت و میراث گذشتگان دارد و تجدد تنها با کنار گذاشتن هر آنچه از جهان سنت به جا مانده امکانپذیر است.
این نگاه مناقشههای فراوانی را هم به دنبال داشت و این موضوع به شکلهای مختلف ادامه یافت، در حالی که امروز اگر آن جریانها و نگرشها را دوباره مرور کنیم استدلالهای محکمی برای آن ادعاها نمیتوانیم به دست بیاوریم و البته اگر میپنداشتند که با تکیه بر میراث گذشتگان روند نوسازی سرعت نمییافته این میراث چندان بازدارنده هم نبوده است که مورد هجوم قرار بگیرد.
به هر ترتیب این موضوع که آیا ورود به دنیای نو، به از بین رفتن هویت ما و میراث گذشتگان ما میانجامد یا نه، موضوعی است که هنوز به آن پاسخ داده نشده و برخی را نگران میکند که مبادا پذیرفتن مناسبات دنیای امروز و دستاوردهای دنیای نو هویت و گذشته شان را نابود سازد و.... دیده میشود، که پرسشهای مهمی نیز هست...
...مساله اساسی در ایران این است که این کشور از هر نظر جامعه یی کوتاه مدت و کلنگی است... طبقات ، دارایی ، مقام و غیره همه کوتاه مدت بودند یعنی از یک کوتاه مدت به یک کوتاه مدت دیگر تغییر کرده اند یا به عبارتی دیگر کلنگی می شدند.اما تغییر مستمر و زاینده و سازنده و بلندمدت اگر نگوییم پیش نمی آمد بسیار نادر بود.در جامعه ای که آینده نگری آن بر مبنای "از این ستون به آن ستون فرج است" و " تا شش ماه دیگر کی زنده کی مرده" قرار دارد تغییر و توسعه مداوم و فزاینده اگر هم ممکن باشد بسیار آهسته و گسستی است.مثلا افق سرمایه گذاری درایران معمولا بیش از دو یا سه سال نیست که به اصطلاح معروف "پول خودش را در بیاورد"این جامعه یی ست که درآن غایت مطلوب خیلی از مردم این است که "بار خود را ببندند و بروند...
گفتگوهایی با :
محمدعلی همایونکاتوزیان
پرویز رجبی
سیدحسین نصر
جان.ال اسپوزیتو
محمدعلی اسلامیندوشن
مصطفی ملکیان