- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 157678 - 54/5
- وزن: 0.30kg
گزیده حدیقه الحقیقه
نویسنده: سنایی غزنوی
به کوشش : منوچهر دانش پژوه
ناشر: علمی و فرهنگی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 160
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1375 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : نو
مروری بر کتاب
قالب کتاب حدیقه الحقیقه مثنوی و موضوع آن عارفانه است که حاوی لطایف و اسرار حکمی است. سنایی نخستین کسی است که افکار و اصطلاحات عرفانی را با مضامین عاشقانه در هم آمیخته است و مسائل و موضوعات اجتماعی را به طور گسترده در شعر خود مطرح می کند.
این مثنوی را الهی نامه نیز می نامند، دارای ده هزار بیت در ده باب است. سنایی سرایش آن را در سال 524 ه.ق شروع کرد و در سال 525 ه.ق به اتمام رساند. موضوعات این کتاب، علاوه بر ستایش خدا و رسول و آل و اصحاب او، درباره عقل و علم و حکمت و عشق است.
سنایی بیتردید یکی از بزرگترین شاعران زبان فارسی و از جمله گویندگانی است که در تغییر سبک شعر فارسی و ایجاد تنوع و تجدد در آن موثر بوده و آثار او منشأ تحولات شگرف در سخن گویندگان بعد از وی شده است. کتاب «حدیقة الحقیقة» یکی از آثار اوست که به نامهای فخرینامه و الهینامه نیز شهرت داشته واز منظومههایی است که در نظم وایجاد منظومههای دیگر نظیر تحفة العراقین خاقانی و مخزن الاسرار نظامی اثر مستقیم داشته است. در این گزیده ابیاتی از این مثنوی از روی نسخه مصحح استاد مدرس رضوی برگزیده شده و شرح و توضیحات ترکیبات و مشکلات با مراجعه به فرهنگهای معتبر و آثار و کتب اهل فن فراهم شده است.
حدیقه الحقیقه از منظومه هایی است که بر بسیاری از شاعران تأثیر گذارده است. سنایی با سرودن این منظومه، باب تازه ای را در سرایش منظومه های عرفانی در تاریخ ادب و عرفان گشود.شاعران بزرگی همچون خاقانی و نظامی به ترتیب تحفه العراقین و مخزن الاسرار را تحت تأثیر مستقیم این منظومه سرودند و سالها بعد، عطار و مولوی سرایش مثنویهای عرفانی را به اوج تکامل رساندند.
سنایی با نام کامل "حکیم ابوالمجدود بن آدم سنایی" در قرن پنجم در شهر غزنین به دنیا آمد. سنایی پس از آن که با ادب و هنر پارسی آشنا شد و فنون سخن و شعر را آموخت مانند بسیاری از هم عصران خود به دربار غزنویان رفت. «سنایی که در دیده حکمت روشنایی بود و در حدقه بینایی (سنایی)، چون قلب او همه انس بود به قلب انس منسوب شد، از قعر بحر خاطر خود گنج ها نهاد و به دست بیان برجهانیان گوهر پاشید، محققان را از نصاب تحقیق خود نصیبی داد و مذکران را از لطایف الفاظ خود حظی بخشید و راویان را از خزانه لطف خود مستظهر گردانید و حکما را از بیان خود در خوی خجلت غرق کرد...»
ای مسلمان خلایق حال دیگر کرده اند
از سر بی حرمتی معروف، منکر کرده اند
شرع را یکسو نهادستند اندر خیر وشر
قول بطلمیوس و جالینوس باور کرده اند
عالمان بی عمل از غایت حرص و امل
خویشتن را سخره اصحاب لشکر کرده اند
خون چشم بیوگان است آن که در وقت صبوح
مهتران دولت اندر جام و ساغر کرده اند....
تا کی از دار الغروری ساختن دار السرور؟
تا کی از دارالفراری ساختن دارالقرار؟
بر در ماتم سرای دین و چندین ناز و نوش؟
در ره رعنا سرای دیو و چندان کار و بار.....