- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 160337 - 115/6
- وزن: 0.50kg
گذر عمر
نویسنده: باقر پیرنیا
مقدمه : عبدالله شهبازی
ناشر: کویر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 400
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1382 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مصور
خاطرات سیاسی باقر پیرنیا
استاندار استانهای فارس ، خراسان و نایب التولیه آستان قدس رضوی ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۰
آقای باقر پیرنیا متولد سال 1298ه.ش در تهران، تحصیلات خود را در رشته ریاضی در دانشسرا به پایان رسانید. وی بلافاصله پس از اتمام تحصیلات، در سال 1319 در وزارت دارایی شاغل شد، اما پس از مدت کوتاهی به اداره کل تازه تأسیس انتشارات و تبلیغات انتقال یافت.
در دی ماه 1324 مسئولیت امور مطبوعاتی و انتشاراتی اداره خواربار و همزمان ذیحسابی شهرستان مشهد را به عهده گرفت. سپس دو سال به عنوان مسئول حسابداری وزارت کار، اشتغال یافت. در سال 1329 حکم ریاست حسابداری وزارت خارجه را دریافت کرد و تا تیرماه 1331 در این پست باقی ماند.در مهرماه همین سال پیرنیا به سمت خزانهدار کل انتخاب شد و تا سال 1337 که تلاش کرد به عنوان وزیر مختار اقتصادی (وابسته اقتصادی) ایران در واشنگتن به یک مأموریت خارجی اعزام شود در این پست باقی ماند. در سال 1342 به ایران بازگشت و به عنوان استاندار به استان فارس رفت. چهارسال بعد استاندار خراسان شد و تا سال 1351 در این پست باقی ماند. از این تاریخ به بعد پیرنیا به تجارت آزاد پرداخت و در سالهای پایانی دولت محمدرضا پهلوی به کار گرفته نشد.
پیرنیا به لحاظ گرایش، راه پدر را دنبال کرد. وی هرچند در یک مقطع کوتاه به جریان سیاسی علی امینی نزدیک شد، اما به سرعت تغییر جهت داد و به اسدالله علم گرایش یافت. شاید به همین دلیل در اوج اقتدار نیروهای آمریکایی بر کشور عملاً از گردونه خارج گشت و مسئولیتی به وی واگذار نشد. پیرنیا در سال 1360 احتمالاً به دلیل طرح شکایتی علیه وی دستگیر و در فروردین 1361 آزاد شد. مدتی پس از آن برای معالجه سرطان به آمریکا رفت و تا سال 1367 که دار فانی را وداع گفت در این کشور سکونت داشت.
در دوران سالهای پس از ۱۳۵۰ خورشیدی که هیچگونه کار دولتی نداشتم، گاهی نوشتن یادنامهای از زندگی پر رویداد گذشته در اندیشهام میجوشید ولی بارها بهعلتی این خواست به انجام نمیرسید، تا امروز در بهار شکوفان ۱۳۶۵ که در برابر آینه تاریخ به گذشتههایم مینگرم و در ژرفای دل، چیزی مرا بر آن وامیدارد که آزمودهها و پیشامدهای پیشین و یادداشتهای دستنوشته خویش را به چشم آورم و با گرفتن خامه آنها را برای بستگان و همه گرامیانی که در درازای زندگیام همپا و همدم من بودهاند، بنگارم. اینک برای همه آنانی که به هویت ملی و رخدادهای سرنوشتساز کشور خود دل بستهاند، مینویسم.