- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 157770 - 44/2
- وزن: 0.20kg
کنفوسیوس
نویسنده: کارل یاسپرس
مترجم: احمد سمیعی
ناشر: خوارزمی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 86
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1398 - دوره چاپ: 3
مروری بر کتاب
کُنفُوسیوس مشهورترین فیلسوف، نظریهپرداز سیاسی و معلم چینی است که در چین باستان زندگی میکرد.[۱] وی در ۵۵۱ پیش از میلاد در ایالت کوچک لو که امروزه بخشی از شهرستان جدید شاندونگ است متولد شد و در ۴۷۹ پیش از میلاد در گذشت. والدینش، که در زمان کودکی او زندگی را بدرود گفتند، او را کونگ - کویی نامیدند. کنفوسیوس از کلمهٔ کونگ فوزی، به معنای «استاد بزرگ، کونگ» گرفته شدهاست.
کنفوسیوس، در سال ۵۵۱ قبل از میلاد، در روستایی به نام تسو، واقع در ایالتِ قدیمی لو – که امروزه بخشی از شهرستان جدید شاندونگ است – زاده شد. خانوادهای که کنفوسیوس در آن به دنیا آمد، خانوادهای پرجمعیت بود.
پدرِ کنفوسیوس، شولیانگ هو، افسری بازنشسته بود که با شرکت در جبهههای نبرد موفّق شده بود رضایت پادشاه را به دست آورده و زمینهایی را به تملّک خود درآورد. شولیانگ سه همسر داشت که هیچکدام از آنها نتوانسته بودند برایش پسری بزایند؛ نُه دختر او نیز همه ازدواج کرده و به خانوادههای دیگر پیوسته بودند. به همین دلیل، در سال ۵۵۵ قبل از میلاد، شولیانگ هو، در حالی که شصت و چهار سال سن داشت، دختری پانزده ساله به نام یان چنگ تسای را به عنوانِ همسر متعه خود اختیار کرد. چنگ تسای نیز تا مدّتی نمیتوانست باردار شود؛ به همین دلیل – چنان که از روایات سنتی آئین کنفوسیوس برمی آید – از تپّه نی چی ئو بالا رفت و بر فرازِ آن به دعا و نماز مشغول شد؛ تا این که سرانجام به کنفوسیوس حامله شد؛ به همین سبب، یکی از نامهای کنفوسیوس «چیو» به معنی تپّه است.
وقتی کنفوسیوس هنوز سه سال داشت، پدرش مُرد و او را در فانگشان، واقع در لوی شرقی، به خاک سپردند. با مرگِ شولیانگ هو، کنفوسیوس و مادرش مجبور بودند از بقیه خانواده جدا شوند، به نحوی که حتّی اجازه نداشتند در مراسم خاکسپاری شولیانگ شرکت کنند. از آن جا که مادرِ کنفوسیوس، زنِ رسمیِ شولیانگ به حساب نمیآمد، چیزی از میراثِ شولیانگ به او نرسید و آنها از آن پس مجبور بودند در چاندونگ واقع در شرق چین به تهی دستی روزگار بگذرانند. بر اساس روایات، کنفوسیوس همچنین از کودکی به مطالعه آثاری در زمینه قربانی و آداب معبد میپرداخت.
چندی بعد، در حالی که کنفوسیوس سنینِ نوجوانی اش را میگذراند – به روایتی سیزده سال و به روایتی دیگر شانزده سال داشت – مادرش بر اثر بیماری و کارِ زیاد درگذشت. چنگ تسای را نیز در فانگشان به خاک سپردند. وقتی کنفوسیوس هفده سال داشت، یکی از اشرافِ لو به نام چی پینگ تسو به دنبال شخصی میگشت که با آداب قربانی آشنایی داشته باشد؛ به همین دلیل همه عالمان شهر را به مجلسی دعوت کرد و کنفوسیوس نیز در بین آنها حاضر شد.
وی آفرینش جهان را مبتنی بر قانون قطبیت میداند؛ به این معنی که از هستی مطلق، نخست موجودی یگانه که خود کنفوسیوس آن را قطب بزرگ میخواند منبعث میشود و همراه آن قطب دیگری که قسمت پذیر است به وجود میآید. این دو قطب با هم روبرو و به هم پیچیده میشوند. از این جا جهان کون و فساد مانند دو نیروی قوی و ضعیف یا روشنایی و تاریکی و یا نماینده صفات مرد و زن، پا به عرصه هستی میگذارد و تغییر و تبدیل یافتن این دو قطب، اساس به وجود آمدن خوبی یا بدی یا خیر و شر است.