- موجودی: موجود
- مدل: 189219 - 201/1
- وزن: 2.10kg
کلیات شمس تبریزی
نویسنده: مولانا جلال الدین محمد بلخی
تصحیح: بدیع الزمان فروزانفر
مقدمه: اردوان بیاتی
ناشر: دوستان
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 1278
اندازه کتاب: وزیری گالینگور روکشدار - سال انتشار: 1384 - دوره چاپ: 3
مروری بر کتاب
بر اساس تصحیح و طبع شادروان بدیع الزمان فروزانفر
از ویژگی های مهم این طبع:
نخست) تمام ۳۲۲۹ غزل را در یک جلد با حروف نگاری شکیل گنجانده است.
دوم) غزل های منسوب به دیگران در پانویس مشخص گردیده.
سوم) ترجیعات و رباعیات را هم در بر دارد.
چهارم) دارای واژهنامه است.
پنجم) فهرست غزلها در آغاز کتاب آمده است.
محمد بن علی بن ملکداد تبریزی ملقب به شمسالدین یا شمس تبریزی (زاده ۵۸۲ – درگذشته ۶۴۵ هجری قمری) از صوفیان ایران مسلمان مشهور سدهٔ هفتم هجری است. سخنان وی را که در مجالس مختلف بر زبان آورده، مریدان گردآوری کردهاند که به نام «مقالات شمس تبریزی» معروف است.
از زندگی شمس تبریزی و احوال شخصی او تا آنگاه که مقالات شمس کشف شد خبر مهمی در دست نبود. قدیمیترین مدارک دربارهٔ شمس تبریزی، ابتدانامه سلطان ولد و رساله سپهسالار است که گفته «هیچ آفریدهای را بر حال شمس اطلاعی نبوده چون شهرت خود را پنهان میداشت و خویش را در پرده اسرار فرو میپیچید». در کتاب مقالات اگر چه شمس تبریزی به شرح احوال و معرفی پیشینه خود نپرداختهاست اما میتوان او را از میان توصیفات و خاطرات بازشناخت، توصیفاتی که او به مناسبتهای گوناگون دربارهٔ افراد و اقوال مطرح میکند.
دربارهٔ پدر و مادر شمس تبریزی آن قدر میدانیم که او در مقالات آنها را به نازکدلی و مهربانی توصیف میکند و اینکه آنها شمس تبریزی را نازپرورده کرده بودند: «این عیب از پدر و مادر بود که مرا چنین به ناز برآوردند.» شمس تبریزی در جایی دربارهٔ پدر خود میگوید: «نیک مرد بود… الا عاشق نبود، مرد نیکو دیگر است و عاشق دیگر…» «پدر از من خبر نداشت. من در شهر خود غریب، پدر از من بیگانه، دلم از او میرمید. پنداشتمی که بر من خواهد افتاد. به لطف سخن میگفت، پنداشتم که مرا میزند، از خانه بیرون میکند.
شمس تبریزی در محضر استادانی چون شمس خونجی تحصیل میکردهاست. او سپس به سیر و سلوک پرداخت و در نزد پیران طریقت، کسانی چون پیر سلهباف و شیخ رکن الدین محمد سُجاسی معروف به پیر سُجاسی، به کسب معرفت پرداخت. شمس تبریزی چنانکه از مقالات او بر میآید از برخی از بزرگان زمان خود نیز تأثیر پذیرفته بود، و از آن میان نامهای شهاب هریوه (اندیشمند خردگرا) ، فخر رازی، اوحدالدین کرمانی و محیالدین ابن عربی در مقالات شمس آمدهاست.
شمس تبریزی عاشق سفر بود و عمر را به سیر و سیاحت میگذرانید و در یک جا قرار نمیگرفت، آنچنان که به روایت افلاکی «جماعت مسافران صاحبدل او را پرنده گفتندی جهت طی زمینی که داشتهاست.» شمس تبریزی در ۲۶ جمادیالثانی ۶۴۲ (معادل ۶ دسامبر ۱۲۴۴ میلادی و ۱۶ آذر ۶۲۳ هجری خورشیدی) به قونیه رسید. با مولوی ملاقات کرد و با شخصیت نیرومند و نفس گرمی که داشت مولانا را دگرگون کرد. تا پیش از دیدار شمس تبریزی، مولوی از عالمان و فقیهان و اهل مدرسه بود. در آن زمان به تدریس علوم دینی مشغول بود، و در چهار مدرسهٔ معتبر تدریس میکرد و اکابر علما در رکابش پیاده میرفتند.
با دیدار شمس تبریزی، مولوی لباس عوض کرد، درس و وعظ را یکسو نهاد و اهل وجد و سماع و شاعری شد. برای مردم قونیه مخصوصاً پیروان مولانا تغییر احوال او و رابطهٔ میان او و شمس تبریزی تحمل ناکردنی بود. عوام و خواص به خشم آمدند، مریدان شوریدند، و همگان کمر به کین او بستند. شمس تبریزی بعد از شانزده ماه در ۲۱ شوال ۶۴۳ بیخبر قونیه را ترک کرد. اندوه و ملال مولوی در آن ایام بیکرانه بود.
سرانجام نامهای از شمس تبریزی رسید و معلوم گشت که او در شام است. مولوی فرزند خود سلطان ولد را با بیست تن از یاران برای بازآوردن او فرستاد. شمس تبریزی در ۶۴۴ با استقبال باشکوه به قونیه بازگشت. محفل مولوی غرق شور و شادی و وجد و سماع شد.
اما شادمانیها دیری نپایید. باز آتش کینه و تعصب بالا گرفت و رنجها و آزارها به شمس تبریزی رسید. او با همه عشق و علاقهای که به صحبت مولانا داشت تصمیم به ترک قونیه گرفت. به مولانا میگفت: «سفر کردم آمدم و رنجها به من رسید که اگر قونیه را پر زر کردندی به آن کرا نکردی، الا دوستی تو غالب بود… سفر دشوار میآید، اما اگر این بار رفته شود چنان مکن که آن بار کردی».
دربارهٔ مقصد واپسین سفر شمس تبریزی از قونیه، در منابع چیزی نیامده است، اما از اینکه در منابع قدیمی مزار او را در شهر خوی، نشان دادهاند معلوم میشود که او مستقیماً یا بهطور غیر مستقیم به خوی رفتهاست. قدیمترین جایی که از وجود مدفن شمس تبریزی در خوی ذکری رفته در مجمل فصیحی (تألیف شده در ۸۴۵) است که در حوادث سال ۶۷۲ مینویسد: «وفات مولانا شمسالدین تبریزی مدفوناً به خوی.» اما گزارش معتبر دیگر در اینباره، در منشآتالسلاطین فریدون بیک است که در گزارش لشکرکشی سلیمان اول سلطان عثمانی به ایران در بازگشت او از تبریز به دیار روم آوردهاست که در سه روزی که در تابستان ۹۴۲ در خوی گذرانیده سلطان عثمانی «با حضرت سرعسکر سوار شدند و به زیارت مزار شریف حضرت شمس تبریزی مشرف گردیدند.». با گذشت قرنها آرامگاه شمس تبریزی ویران گردید و از آن منار آجری به نام شمس تبریز بر جای مانده بود.
محمدعلی موحد مدفون بودن شمس در خوی را به دلیل وجود مقبرهای با یک مناره در خارج از شهر خوی که از آغاز سدهٔ پانزدهم میلادی به «منارهٔ شمس تبریزی» معروف بوده، معتبر میداند. بر اساس سفرنامههای سیاحان اروپایی که از آذربایجان دیدن کردهاند، مقبره پیشتر دو مناره داشته که همین اواخر یکی از آن دو بر اثر عوامل طبیعی فرو ریختهاست. محمد امین ریاحی هم در کتابش دربارهٔ تاریخ شهر خوی به شرح دیدار سلطان سلیمان قانونی و وزیر اعظمش از خوی و زیارت مقبرهٔ شمس میپردازد و میگوید که عثمانیان به روایت افلاکی در مناقبالعارفین مبنی بر دفن شمس در قونیه اعتقاد نداشتهاند هرچند امروزه صنعت گردشگری جمهوری ترکیه قویاً از موضع افلاکی دفاع میکند.
فرانکلین لوئیس با توجه به کثرت روایات متضاد و متناقض، شناسایی مدفن شمس به گونهای مطمئن و دقیق را بعید میداند. به گفتهٔ او اگرچه مدرکی قانعکننده دال بر صحت دفن شمس در خوی وجود ندارد، اما مدرکی هم در رد آن موجود نیست. او با توجه به قدیمی بودن منار مقبرهٔ شمس در خوی که سابقهٔ آن حداقل به سال ۱۴۰۰ میلادی بر میگردد و با نظر به عدم وجود هرگونه مدرک ناقض آن، خوی را آخرین اقامتگاه شمس در نظر میگیرد.
علیرضا مقدم، عضو هیئت علمی گروه عرفان دانشنامهٔ اسلام، به دستنوشتهای از کتابخانهٔ حسن پاشا در چوروم ترکیه برخورده که «گمان میبرد یکی از کهنترین نشانههای حضور شمس تبریزی در خوی و بلکه کهنترین آنها باشد». در این نسخهٔ خطی آمده که خواجه علاءالدین علی، از مشایخ طریقت صفوی، چون مرگ خود را نزدیک دید خواست خلیفهای برگزیند و ابوحامد حمیدالدین آقسرایی، معروف به سومونجو بابا، را مناسب یافت. پس حلقهٔ مریدان و درویشانش را به «مکانی که در قصبه خوی به مقام شمس تبریزی معروف و زیارتگاه و تفرجگاه آنان بود» برد و پس از سه روز ذکر، ابوحامد را به عنوان خلیفهٔ خود روانهٔ روم ساخت. علیرضا مقدم نتیجه میگیرد که حدود ۱۰۰ سال پس از غیبت شمس در خوی مکانی وجود داشته که محل تجمع و رقص و سماع صوفیان بوده و به نام مقام شمس تبریزی معروف بودهاست.
مزار شمس تبریزی در خوی در دهههای اخیر مورد توجه قرار گرفت و برای بازسازی آن اقدام شد.