دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

کلیات دیوان نشاط اصفهانی

کلیات دیوان نشاط اصفهانی
درحال حاضر موجود نمی باشد
کلیات دیوان نشاط اصفهانی
  • موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
  • مدل: 111131 - 53/3
  • وزن: 0.70kg
  • UPC: 75
0 ریال

کلیات دیوان نشاط اصفهانی

نویسنده: عبدالوهاب نشاط اصفهانی
ناشر: کتابفروشی محمودی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 347
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1345 - دوره چاپ: 1 

کمیاب - کیفیت : درحد نو

 

مروری بر کتاب

گراور از روی نسخه سنگی

طاعت ازدست نیاید،گنهی بایدکرد            در دل دوست به هرحیله،رهی بایدکرد
منظردیده،قدمگاه گدایان شده است               کاخ دل،درخور اورنگِ شهی بایدکرد
تیغِ عشق وسراین نفس مقنع بخرد         زین سپس،خدمت صاحب کلهی،بایدکرد
روشنان فلکی را،اثری درما نیست                  حذراز گردش چشم سیهی بایدکرد.

عبدالوهاب نشاطِ اصفهانی شاعر سده سیزدهم هجری ایران است.
وی به سال ۱۱۷۵ هجری قمری در اصفهان زاده شد. پدربزرگ او عبدالوهاب، حکومت اصفهان را به‌عهده داشت و مال و ثروت فراوان برای فرزندان خود به‌جا گذاشت. نشاط علاوه بر زبان مادری، زبان‌های عربی و ترکی را فراگرفت و در خوش‌نویسی سرآمد زمان خود شد. و با شعر و ادب فارسی و دانش‌های زمان خود از دینی و ریاضی و حکمت الهی و منطق آشنایی یافت.

نشاط در سال ۱۲۱۸ هجری قمری در سن چهل و هشت سالگی به‌تهران آمد و به‌دربار فتح‌علی‌شاه راه یافت و سمت دبیری و منشیگری و لقب «معتمدالدوله» گرفت و پس از چندی به‌سرپرستی دیوان رسائل گمارده شد .

نشاط پش از رسیدن به این سمت، همه‌جا با شاه همراه بود و بیشتر احکام سلطنتی و فرمان‌های رسمی و نامه‌های خصوصی شاه و عقدنامه‌ها و وصیت‌نامه‌های افراد خاندان سلطنت با خط و امضای او نوشته می‌شد و تا پایان عمر عهده‌دار این سمت بود. نشاط یکبار جزو هیئتی به‌نمایندگی از طرف شاه به پاریس رفت و با ناپلئون اول ملاقات کرد.

مجموع آثار نشاط در کتابی به اسم «گنجینه» ابتدا در سال ۱۲۶۶ هجری قمری و بعد در سال ۱۲۸۱ به دستور ناصرالدین شاه با خط خوش در تهران چاپ شد. گنجینه شامل:

۱- دیباچه‌ها، خطبه‌ها، وقف‌نامه‌ها، و عقدنامه‌ها
۲- مدیحه‌ها، قباله‌ها، قصیده‌ها و قطعه‌ها 
۳- نامه‌ها و فرمان‌های فتح‌علی‌شاه ۴
- نامه‌هایی که به‌خود شاه و شاهزادگان نوشته
۵- شعرها و قطعات ادبی و حکایات اخلاقی

عمر بگذشت و نماندست جزایامی چند 
به که بایاد کسی صبح شود شامی چند 

به حقیقت نبود در همه عالم جز عشق 
زهد و رندی و غم و شادی ازو نامی چند 

زحمت بادیه حاجت نبود در ره دوست 
خواجه برخیز برون آی ز خود گامی چند 

طبع خاکی بنه و چاک بر افلاک انداز 
مرغ کز دام برآید چه بود بامی چند؟ 

شیخ را باک گر از طعنه خاصان نبود
 من چه باکم بود از سرزنش عامی چند 

آتشی بر سر این کوی برافروخت نشاط 
در نگیرد ولی از شعله او خامی چند

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات