- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 183986 - 110/3
- وزن: 1.50kg
کلیات دیوان امیر معزی نیشابوری
نویسنده: محمد بن عبدالملک نیشابوری
به کوشش : محمدرضا قنبری
ناشر: زوار
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 1132
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1385 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
امیرابوعبدالله محمد پسر عبدالملک مُعِزی نیشابوریشاعری فارسی زبان . پدرش عبدالملک برهانی از شاعران دربار الب ارسلان بود و در اوایل سلطنت ملکشاه سلجوقی وفات یافت و محمد فرزندش، به جای او به خدمت سلطان ملکشاه در آمد و تخلص شعری خود معزی را از لقب سلطان که «معزالدین» بود، اقتباس کرد.
مصحح اثر در مقدمه پس از ذکر شرححال معزی، پیشاهنگی او در غزل فارسی، داوری شاعران درباره شعر معزی و مطالب دیگری را بهتفصیل موردمطالعه قرار داده است. وی باور و عقیده دینی معزی را اینگونه معرفی میکند: آنچه روشن مینماید مذهب مختار معزی تسنن است ولی درعینحال نسبت به ائمه طاهرین(ع) ارادتی ستودنی دارد که این ارادت از منظری میتواند به دلیل شافعی بودن خواجه نظام الملک طوسی ممدوح بزرگ معزی و تقریب مذهب شافعی با مذهب شیعه باشد:
آن که داماد نبی بود و وصی بود و ولی در موالاتش وصیت نیست شرط اولیا
همچنین اضافه میکند: دیوان معزی یکی از معدود دواوینی است که میتوان از فواید تاریخی و لغوی آن بهرهها برد. از شعر روان و بیپیرایه معزی حتی میتوان به پارهای از اخبار مربوط به حواشی حکومت سلاجقه از قبیل امرای محلی، درباریان، خویشاوندان سلطان و مانند آنها آگاهی یافت: «گذشته از مزیتهایی که شعر معزی بدان ممتاز است اشارات زیاد تاریخی نیز در قصاید او آمده و بسیاری از وقایع قسمتی از عصر سلجوقی را که بین 465ق یعنی سال جلوس ملکشاه تا حدود 520 ق پیش آمد (که گویا مرگ شاعر در آن موقع اتفاق افتاد) از آن قصاید میتوان دریافت و از خواص و اخلاق و جنگها و صلحهای ملکشاه و سلطان سنجر و اخبار بستگان و ندیمان و وزیران آنان مانند خواجه نظام الملک و فرزندان او و دیگران اطلاع حاصل توان کرد»
معزی شاعر بزرگ دربار ملکشاه سلجوقی بود و از سوی این پادشاه لقب امیر گرفت. پس از مرگ ملکشاه، معزی به سلطان سنجر درٱمد.روایت شدهاست که روزی در شکارگاه تیر سلطان به سینه او خورد و او هر چند از زخم این تیر نبرد، اما مدتها تیر در سینهاش جای داشت و از آسیب آن رنج میبرد. معزی در سال ۵۲۱ هجری قمری وفات یافت.
«سه کس از شعرا در سه دولت اقبالها دیدند وقبولها یافتند چنانکه کس را آن مرتبه میسر نبود، یکی رودکی در عهد سامانیان و عنصری در دولت محمودیان و معزی در دولت سلطان ملکشاه.»
من رفتم و فرزند من آمد خلف صدق
او را به خدا و به خداوند سپردم ...
ای ماه چو ابروان یاری گویی
یا نی چون کمان شهریاری گویی
نعلی زده از زر عیاری گویی
در گوش سپهر گوشواری گویی
چون آتش خاطر مرا شاه بدید
از خاک مرا بر زبر ماه کشید
چون آب یکی ترانه از من بشنید
چون باد یکی مرکب خاصم بخشید
پس از آن امیرمعزی شهرتی فراوان به دست آورد و از مقربان درگاه سلطان گردید و صاحب جاه و جلال شد چنانکه عوفی در لباب الالباب نویسد: «سه کس از شعرا در سه دولت اقبالها دیدند و قبولها یافتند چنانکه کس را آن مرتبه میسر نبود، یکی رودکی در عهد سامانیان و عنصری در دولت محمودیان و معزی در دولت سلطان ملکشاه.»
معزی تا پایان عهد ملکشاه یعنی تا سال ۴۸۵ هجری قمری درخدمت این پادشاه بود . بعد از وفات او و آشفتگی کار جانشینان وی، معزی مدتی از عمر خود را در هرات و نیشابور و اصفهان بسر برد وسرگرم مدح امرای مختلف این نواحی بود تا آنکه سلطان سنجر به سلطنت رسید و امیرمعزی بدو پیوست. محمد عوفی درباره مرگ امیرمعزی نوشته است که روزی سلطان سنجر درخرگاه بود، ناگاه تیری از کمان شاه گذشت و به امیرمعزی اصابت کرد و او در حال جان سپرد.
عباس اقبال در مقدمه دیوان معزی قول عوفی را مردود دانسته و مینویسد معزی مدتها بعد از این واقعه زنده بوده است، و اما از مرثیهای که سنایی در مرگ معزی گفته معلوم میشود که شاعر سرانجام به همان زخم تیر درگذشته است و تاریخ مرگ او بین ۵۱۸ و ۵۲۱ هجری قمری بوده است.امیرمعزی یکی از چند شاعر بزرگ ایران است که همواره آنان را در صف مقدم شاعران پارسیگوی قرارداده و به استادی و عظمت مقام ستودهاند.