- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 163828 - 104/5
- وزن: 4.20kg
کلک خیال انگیز
نویسنده: پرویز اهور
ناشر: اساطیر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 2544
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1372 - دوره چاپ: 2
کیفیت : در حد نو _ نو
مروری بر کتاب
شامل معانی و شرح حدود سه هزار حرف، واژه، ترکیب، تعبیر و اصصلاح و نام و اشعار دشوار
کسانی که با شعر حافظ سروکار دارند ، می دانند که حافظ در انتخاب کلمات دقت و ظرافت عجیبی به کار می برد . به گونه ای که هرخواننده ی نکته دانی را مجذوب کلام خود می کند.یکی از آرایه های مهم شعر حافظ « ایهام » است . او خود هم به این هنرخویش آگاه است .وشعر خود را خیال انگیز می نامد:
هرکو نکد فهمی زین کلک خیال انگیز نقشش به حرام ار خود صورت گر چین باشد
اطلاق عنوان عارف برحافظ منطبق بر واقعیت نیست ولی وی برزبان پررمز وراز عرفان تسلط بی مانندی داشته و در غزل های عرفانی خود آن چنان هنرمندانه و به کمال سخن گفته که...
کی شعر ِ تر انگیزد، خاطر که حزین باشد
یک نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد
شعرِ تر: شعر روان، شعر دلنشین و بدیع
مصرع نخست را به دو شیوه میتوان معنی کرد:
1- «شعرِ تر» نهاد درنظر گرفته شود ← کی شعر روان خاطری را که اندوهگین است به نشاط درمیآورد؟
2- «خاطر» متمم در نظر گرفته شود ← کی از خاطر اندوهگین شعر تر و دلنشین تراوش میکند؟
معنی: موضوع
مصرع دوم نیز دو معنی دارد:
1- مختصری درباب شعر تر گفتیم و کافیست.
2- مختصری شعر دلنشین گفتیم و کافیست.
********************************
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار
صد مُلک سلیمانم در زیر نگین باشد
لَعل: یاقوت، استعاره از لب است
انگشتری زنهار: پادشاهان زمانیکه میخواستند کسی را امان دهند و مردم مزاحم او نشوند، انگشتری به او میدادند.
از کسی انگشتری زنهار یافتن: مورد حمایت او قرار گرفتن.
از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار: دو معنی دارد
1- اگر از لبان تو بوسهای که حکم انگشتری زنهار را دارد برگیرم....
2- چنانکه «لعل» را استعاره از «لب» و مجازا از «سخن» بدانیم ← اگر از تو سخنی بشنوم که مرا مورد محبت قرار دادی مثل انگشتری زنهار است.
مصرع دوم:
سلیمان: سلیمان ابن داود، پادشاه یهود، وی پسر و جانشین حضرت داود بود.در اسلام از انبیای بنی اسرائیل محسوب میشود او برای تعمیر بیت المقدس اقدام کرد. عقل و کیاست وی مشهور است و زبانزد عموم. امثال و حکم سلیمان در عهد عتیق (تورات) معروف است. در روایات وی حاکم جن و انس شناخته شده است (معین).
در تاریخ طبری آمده است که سلیمان انگشتری داشته که نام خدا روی آن نوشته شده بود و بواسطۀ آن قدرت داشت. دیوی به نام «صَخـــر» آن را میرباید و بر تخت مینشیند. همه از او فرمان میبرند و کسی او را نمیشناسد.
مُلک سلیمان: کشور سلیمان و کنایه از قدرت و حشمت و جاه او. و نیز به سرزمین «فارس» که قلمرو سلطنت او بود اشاره میکند.
نگین: نام پادشاهان را بر روی نگین انگشترشان حک میکردند و از آن به عنوان مُهر استفاده مینمودند.
نگین: در اینجا استعاره از فرمان
در زیر نگین بودن: در اختیار بودن
معنی کل بیت:
1- - اگر از لبان تو بوسهای که حکم انگشتری زنهار را دارد برگیرم گویی صد مُلک سلیمان در زیر فرمان من است.
2- اگر از تو سخنی بشنوم که مرا مورد محبت قرار دادی مثل انگشتری زنهار است و صد برابر سلیمان قدرت پیدا میکنم و یا صد برابر سرزمین فارس را در اختیار خواهم داشت.
********************************
غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد
وابینی: بازنگری کنی
از سرزنش حسودان نباید غمگین و آزرده خاطر بود، چه بسا اگر خوب دقت کنی ممکن است حسادت آنها به خیر و صلاح تو باشد.
این بیت تلمیح دارد به آیۀ: وَ عَسی اَن تَکرَهوا شیئاً و هو خیرٌ لَکُم. چه بسا که از چیزی کراهت دارید اما آن به نفع شماست
********************************
هر کو نکند فهمی زین کــِلکِ خیال انگیز
نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد
کــِلکِ خیال انگیز: قلم خیال انگیز، آثار صُنع الهی، عالم آفرینش، شعر خیال انگیز و پرایهام
نقشش به حرام: نقش (کار نقاشی) بر او حرام باد.
صورتگر چین: 1- نقّاش چیرهدست چینی 2- اشارهای دارد به «مانی»
مانی فردی بود که ادعای پیامبری کرد. وی در چین نقاشی آموخته بود و کتابی داشت بنام «ارژنگ» که آن را معجزۀ خود تلقّی میکرد.
معنی بیت: هر کس از قلم صانع (خدا) که بدایع طبیعت را آفریده درکی نداشته باشد آدم بیذوق و بیهنری است. پس اگر نقاش چین هم باشد کار نقاشی بر او حرام است (چرا که اصل خلقت را درک نکرده است).
جام ِمی و خون ِدل هر یک به کسی دادند
در دایرۀ قسمت اوضاع چنین باشد
جام می: استعاره از نعمتها و لذایذ زندگی ≠ خون دل: استعاره از آلام و مصائب
این بیت متضمن تفکر جبری حافظ است (اعتقاد حافظ بر اینکه بخشی از زندگی جبر است و از اختیار ما خارج است).
معنی: به هر کس ناخواسته چیزی میدهند خوشی یا ناخوشی.
********************************
در کار گلاب و گُل حکم ازلی این بود
کان شاهد بازاری وین پرده نشین باشد
این بیت آرایۀ «لَف و نشر مشوش» دارد.
لف و نشر چیست؟
در لغت، لَفّ به معنای درهمپیچیدن و لوله کردن است، و نَشر به معنای باز کردن و گستردن. در اصطلاح، لف و نشر آن است که شاعر یا نویسنده دو یا چند واژه را در بخشی از سخن(معمولاً مصراع یا بیتی از شعر) بیاورد، و در بخش بعدی سخن واژههای دیگری که به نوعی با واژههای قبلی در ارتباط باشند را ذکر کند، به طوری که میتوان دو به دو این واژهها را به هم مربوط کرد.
اگر نشرها به ترتیب 1، 2، 3 بیاید به آن «لف و نشر مرتب» می گوییم اما اگر جابجا باشند «لف و نشر مشوش» نامیده می شوند.