دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

کلاغ ها و آدم ها

کلاغ ها و آدم ها

نویسنده: جمال میرصادقی
ناشر: مجال
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 272
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1383 - دوره چاپ: 1

 

مروری بر کتاب

کلاغ ها و آدم ها روایتی اجتماعی و سیاسی دارد و ماجرای آن از ورود محمدی و همسرش به آپارتمانی جدید آغاز می شود، مدت زیادی از حضور آن ها در آن جا نگذشته است که متوجه پرسه زنی چند روزه مردی جوان درست جلوی آپارتمانشان می شوند و با جستجویی که می کنند از حضور قاچاقچی یا قاچاقچیانی در مجتمع خود آگاه می گردند…

آدمی که تنها به خودش فکر نکند و به فکر دیگران هم باشد، البته آدم خوبی است، آدم فوق العاده ای است، اما همه که نمی توانند فوق العاده باشند. آدم های مثل من هم فراوانند که می خواهند خوب زندگی کنند، آزارشان به کسی نرسد، زندگی شرافتمندانه ای داشته باشند و حساب کارشان درست باشد اما فوق العاده نیستند، آدم های معمولیند و هیچ ادعایی هم ندارند. همه که نمی توانند فوق العاده باشند، اما می توانند سعی کنند که آدم های خوب و درستی باشند، آدم های مفید و مهربانی باشند.

... زنگ تلفن او را بیدار کرد. هوا تاریک روشن بود. آهسته از جا بلند شد. تو اتاق دیگر تلفن همان‌طور یک بند زنگ می‌زد. طنینش تأثیر بدی در سر او می‌گذاشت: مادر چیزیش نشده باشد؟ خواهر می‌گفت حالش زیاد روبراه نیست. فشار خونش دوباره رفته بالا.حتماً یک طوری شده که این موقع تلفن می‌زند.

-آقای محمدی؟
-بله.
صدای سنگین و ناشناختۀ مردی بود.
-شما با آقای عزتی همسایه هستین؟
بله.
-نمی‌دونین آقای مهندسو کی لو داده؟
محمدی اوقاتش تلخ شد.
-آقا این موقع صبح منو از خواب بیدار می‌کنین که همینو از من بپرسین؟
ببخشین، می‌دونم کمی بی‌موقع است اما شاید موقع مطمئن‌تریه، ما می‌خواییم بفهمیم مهندس چطوری لو رفته.
محمدی خندید.

از من می‌پرسین، مگه من چیکاره‌ام آقا؟
مرد آرام و مؤدب بود.
-خب، مگه اشکالی داره از شما هم بپرسیم؟ شما حدسی نزده‎این؟ به اصطلاح بویی نبرده‌این، به کسی بدگمان نشده‌این؟
نه والله. من هم مثه شما از همه جا بی‌خبر.
-نمی‌خواین به ما کمک کنین؟
لرزه به تن محمدی افتاد: باز کلکی تو کار نباشد، نمی‌خواهند دوباره سرم را شیره بمالند و مرا خام کنند؟
-چه کمکی می‌تونم به شما بکنم آقا؟

می‌خوایم بدونیم میون همسایه‌های شما آدمی هست که با دستگاه ارتباط داشته باشه؟
-نه، فکر نمی‌کنم همچین آدمی اینجا زندگی کنه.
-پس مهندس چطوری لو رفته؟
گفتم که من چیزی نمی‌دونم.
می‌گن یکی تو مجتمع مهندسو لو داده.
باور نکنین آقا، درست نیست. پشت این کلمۀ می‌گن میشه هر چیزی گذاشت و احساس مسئولیت نکرد، درست نمی‌گن.

هیچ آدمی که با شهربانی، نخست‌وزیری، حفاظت، یه جوری ارتباط داشته باشه، در مجتمع شما زندگی نمی‌کنه؟
-نه آقا، اصلاً می‌خواسم ببینم شما کی هسین؟
فرض کنین یه دوست، یکی از نزدیکان مهندس، واقعاً فکر نمی‌کنین تو مجتمع شما جاسوسی، پلیسی، خبرچینی یا آدم خوش‌خدمتی پیدا بشه که از رو نادانی رفته و خبر داده باشه؟ آخه از این جور آدم‌ها همه جا پیدا می‌شن.
-خدا می‌دونه آقا، شاید هم باشن و من خبر نداشته باشم.
-پس مطمئن نیستین آقای محمدی؟
چه عرض کنم. شما می‌گین از این‌جور آدم‌ها همه جا پیدا می‌شن، من هم می‌گم ممکنه پیدا بشن. من که جاسوسی آدم‌ها رو نمی‌کنم. ظاهراً همه غافلگیر شدن، من از ته و توی کارشون خبر ندارم.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات