دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

کشکول شیخ بهایی ؛ دو جلدی

کشکول شیخ بهایی 

نویسنده: شیخ بهایی
مترجم: محمدباقر ساعدی خراسانی
ناشر: اسلامیه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 1040
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1364 - دوره چاپ: 4

کمیاب - کیفیت : در حد نو _ نو
 

مروری بر کتاب 

نامدارترین اثر بهائی الکشکول ، معروف به «کشکول شیخ بهائی» است که مجموعه گرانسنگی از علوم و معارف مختلف و آینه معلومات و مشرب بهائی محسوب می شود.

سپاس پروردگار یگانه یارى رسان را، و درود بر سرورمان محمد(ص ) و دودمانش! هنگامى که گردآورى کتاب توبره را به پایان رساندم کتابى که نیکوترین و شیرین ترین مطلب از هر دست در آن گرد آمده است - و آن ، کتابى است که در آغاز روزگار جوانى آن را تلقین و تنظیم کرده ام ، با ترتیبى که از یارى باطن مایه گرفته است و در آن مطالبى گنجانده ام ، که هرکسى بدان راغب است و دیدگان از آن لذت مى برند. و شامل است بر گوهرهایى از تفسیر و تاءویل هاى بین و چشمه هاى اخبار و آثار نیکو و حکمت هاى تازه ، که دل ها به نور آنها روشن مى شوند. و کلماتى جامع چون ماههاى تابان در آن روشن کرده ام ، و از بوى هاى خوش آن ، مشام جانها را معطر ساخته ام. وارداتى در آن گنجانده ام ، که استخوانهاى پوسیده را زندگى مى بخشد و ابیات نیکویى که از روانى ، همچون شرابى خوشگوار در قدح ها جاى گرفته اند. و حکایات دلنشینى که جانهاى خسته را آرامش مى بخشند. درهاى پراکنده نفیسى که شایسته آنند، که : با نور، و بر چهره حور نگاشته شوند.

در لابلاى سخنان گوناگون ، بحث هایى را در یافته ام و ستیزهاى گوناگونى را که خاطر من به هنگام اشتغال به تحصیل بدانها متوجه بوده است ، در آن آورده ام. با ترتیبى شگفت انگیز و پیراستگى زیبایى که پیش از آن ، سابقه نداشته است. پس از این ، به مطالب کمیاب و دیگرى دست یافتم ، که طبیعت هاى سالم بدانها توجه دارند و گوشها به شنیدن آن ، علاقه بسیار از خود نشان مى دهند. سخنان نیکویى که خاطر غمگین را شاد مى کنند و همچون گوهرها، شایسته نگهدارى اند و لطیفه هایى که روشن تر از باده صافى اند و پر فروغ تر از روزگار جوانى.

اشعارى که گواراتر از آب زلالند و لطیف تر از سحر حلال. پندهایى که چون بر سنگ خوانده شوند آن را از هم بپاشند و اگر بر ستارگان عرضه گردند؛ آنها را بپراکنند نکته هایى نیکوتر گل هاى سرخ گونه ها ورقت انگیزتر از شکایت عاشقان.

پس از خدا توفیق خواستم تا آن مطالب را در کتابى همانند کتاب پیشین بگنجانم و مصداق این مثل همگانى باشم که کم ترک الاول للاخر (چه بسا اولینى که به پاس دومى ، رها شد.) و هنگامى که مجالى براى ترتیب آن نیافتم ، و روزگار نیز چنین فرصتى به من نداد، آن را همانند سبدى قرار دادم ، که در آن ، ارزان بها و گران قیمت در کنار هم قرار گیرند، یا همچون گردنبدى که دانه هاى آن ، از هم بپاشد. و آن را کشکول نامیدم ، تا با نام آن کتاب دیگرم برابرى کنم. و از آن کتاب ، در این یکى چیزى نیاوردم و برخى از صفحات آن را سپید گذاشتم تا به هنگام خود، از رویدادها پر سازم تا کشکول پر نباشد ، زیرا بینوایى که کشکول ، آلت گدایى اوست ، چون کشکولش پر شود ، از خواستن روى بر تابد.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات