- موجودی: موجود
- مدل: 190349 - 54/3
- وزن: 0.20kg
کشتی گیری که چاق نمی شد
نویسنده: اریک امانوئل اشمیت
مترجم: شهرزاد سلحشور
ناشر: باغ نو
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 80
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1388 _ 1378 - دوره چاپ: 2 _ 1
کیفیت : نو ؛ جلد کتاب خاک گرفتگی مختصری دارد
مروری بر کتاب
با این که لاغر و دراز و لندوک بودم ، شومینتسو تا به من می رسید ، با تعجب می گفت: چقدر چاقی!
از این حرفش ناراحت می شدم ، چون مثل پوست خشکیده شاه ماهی بودم که روی چوب کبریت کشیده باشند. از پهلو که دیده نمی شدم و می شود گفت که دو بعد بیشتر نداشتم.
چقدر چاقی.
اوایل چون به خودم شک داشتم جواب نمی دادم. همیشه خیال می کردم که آدم ها با حرف و شکلک و حرکاتشون متعرضم می شوند تا عیب و نقصم را به رخم بکشند ، من هم دست به تفسیر حرف ها و حرکاتشان می زدم و در تعبیر منظورشان به بیراهه می رفتم.
یون هیکلی لاغر و نحیف دارد و شومینتسو رهگذری است که هر روز با دیدن یون این جمله را تکرار می کند: «در وجودت یک گنده می بینم» یون با شنیدن این جمله عصبانی می شود؛ ولی سرانجام شومینتسو موفق می شود با آموزش آیین بودایی ذن و فن مراقبه به یون، اراده ی او را تقویت کند که منجر به کسب پیروزی های بسیار در مسابقات سومویی می شود. یون در این مدت تجربه های متعددی به دست می آورد که مهم ترین آن اعتقاد به معنویات و در نتیجه اراده ی قوی برای رسیدن به خواسته هایش است.
در سمت وارونه ابرها، همیشه آسمانی هست. این پندی است از تفکر ذن که شومینتسوی پیر، در این آخرین رمان اریک امانوئل اشمیت، تلاش می کند تا به یون نوجوان بفهماند، پسرکی از بچه های خیابان در توکیو، پسرکی که از تمامی دنیا نفرت دارد. این جمله امیدوار کننده به نوعی در همه آثار مربوط به دوره نادیدنی ها از اشمیت جا دارد. زیرا همه آن حکایت های ساده و در عین حال عمیق یک هدف را دنبال می کنند، این که وجود آسمان را لمس کنیم. آسمانی به دور از توهمات خرافی، اما چیزی ورای مرئی و عقلانی، فضایی که انسان، اگر چه قادر نیست تماما بر آن مسلط باشد، اما می تواند از درون خود را در آن بسازد.