- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 194129 - 12/6
- وزن: 0.30kg
کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد
نویسنده: گابریل گارسیا مارکز
مترجم: جهانبخش نورائی
ناشر: تندر - واژه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 230
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1361 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو ؛ لبه جلد و تمام صفحات کتاب رد زردی دارد
مروری بر کتاب
دو کتاب در یک مجلد
سرهنگ تا در قوطی را باز کرد، دید که تنها به اندازه ی یک قاشق کوچک قهوه باقی مانده است. قهوه جوش را از روی اجاق برداشت.نیمی از آب را روی کف خاکی اتاق ریخت و با چاقو، آن قدر داخل قوطی را تراشید که آخرین خرده های قهوه، همراه با ذرات زنگ، درون قهوه جوش افتاد.
سرهنگ، کنار اجاق نشسته بود و با حالتی از اعتماد و ساده دلی، انتظار می کشید. همان طور که منتظر جوش آمدن قهوه بود، این احساس به او دست داد که انگار در شکمش، قارچ ها و سوسن های سمی ریشه می دوانند و...
این رمان کوتاه داستان انتظار افراد برای ایجاد تغییری نومیدانه در زندگی آنهاست.داستان روایت روزگار سرهنگ پیری است که سالها در انتظار رسیدن نامهای از طرف دولت به سر میبرد تا برای شرکت و خدماتاش در یک جنگ داخلی بسیار قدیمی مبلغی به عنوان مقرری برای او در نظر گرفته شود.
سرهنگ در حالی که در شرایط بسیار وخیم مالی قرار دارد (مانند شرایط مارکز در حین نوشتن اثر) تصمیم دارد تا با مقرری مورد انتظار علاوه بر ترتیب دادن یک زندگی آبرومندانه برای خودش و همسرش، خروس جنگی پسرش که چند ماه پیش حین توزیع مخفیانه اعلامیههای ضد دولتی کشته شد را نیز پرورش دهد.
انتظار او برای دریافت نامه مربوز ادامه مییابد و آن نامه هرگز به دست او نمیرسد. او که به پیروزی خروس جنگی به چشم نوعی انتقام مرگ پسرش نگاه میکند در شایط سختی قرار میگیرد که وادار به انتخاب راهی میان زندگی سخت و حفظ و پرورش خروس برای انتقام یا فروش خروس برای ادامه زندگی میشود....
...شخصیت اصلی داستان «تدفین مادربزرگ» زن مسنی است که هیچ کس باور نمیکرد روزی ممکن است از دنیا برود. او مادربزرگی قدرتمند و مالک منطقهای وسیع است و افراد زیادی در زیردست او قرار دارند.قدرت زیاد مادربزرگ او را تبدیل به دیکتاتوری کرده که به نظر میرسد مرگ او با به پایان رسیدن فرمانروایی مصادف میشود و نویسنده با روایت دورهای 14 روزه که بین مرگ تا تدفین او را در برمیگیرد اشاره و نقدی دارد بر استعمار و زورگوییهای رهبران جامعه.
هیچکس نمیتوانست تصور کند که امکان دارد مادربزرگ روزی بمیرد، مگر افراد قبیله و خود او که دل نگرانیهای ناشی از پیری پدر آنتونیو ایسابل، او را بر میانگیخت.اما امیدوار بود که مانند مادربزرگ مادریاش، که در دوران جنگ 1875 در آشپزخانه اقامتگاهش سنگر گرفته بود و با یک دسته از گشتیهای سرهنگ آئورلیانو بوئندیا مقابله کرده بود، 120 سال عمر کند.
اما وقتی که ماه آوریل رسید، مادربزرگ دریافت که خداوند این امتیاز را به او اعطا نخواهد کرد که یک مشت فراماسون طرفدار حکومت فدرالی را شخصا در یک مبارزه آشکار تصفیه کند...
فهرست
چرت بعد از نهار سهشنبه
روزى چون روزهاى دیگر
در این دهکده دزدى وجود ندارد
بعدازظهر شگفت بالتاثار
بیوۀ مونتییل
یک روز بعد از شنبه
گلهاى مصنوعى
تدفین مادربزرگ