- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 195188 - 59/5
- وزن: 0.60kg
کالبدشکافی
نویسنده: پاتریشیا کورنول
مترجم: سحر قدیمی
ناشر: جهان کتاب
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 370
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1399 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
رمان «کالبدشکافی» که براساس ماجراهای واقعی جنایی نوشته شده، در سال ۱۹۹۱ برنده جایزه ادگار برای بهترین رمان اول براساس رویدادهای واقعی شد. بهانه و محور مجموعه «کی اسکارپتا» همان دکتری است که پاتریشیا کورنول سال ۱۹۸۴ در پزشک قانونی ریچموند با او همکاری کرد و از شخصیتش الهام گرفت؛ دکتر مارچلا فرینلی فیرو.
کتاب پیشرو، داستان سلسلهقتلهایی را در تابستان ۱۹۸۷ در ریچموند در بر میگیرد که جوایز و تشویقهای زیادی را برای نویسندهاش به ارمغان آورد. اینرمان که با استفاده از مفاد و شاخههای مختلف پزشکی قانونی نوشته شده، تاثیر قابل توجهی بر ادبیات جنایی و اقتباسهای تلویزیونی از آن گذاشت.
در اینداستان، پس از رخدادن چند قتل زنجیرهای در ریچموند، تازهترین قربانی یک پزشک جوان و زیباست که قتلاش همزمان با نفوذ به رایانه مرکز پزشکی قانونی، دکتر اسکارپتا را در موقعیتی حساس قرار میدهد. در نتیجه هم باید دنبال اجرای عدالت برای زنان قربانی باشد هم اداره خودش را تبرئه کند. دکتر اسکارپتا زنی است که در فضایی خیلی مردانه قرار گرفته و باید گلیم خود را از آب بیرون بکشد...
...بولتز رو به من گفت: «شاید صحنه جنایت یادت باشه، تلفنی روی عسلی کنار تخت بود که با سیم از دیوار در آمده. حدس ما اینه که دکتر پیترسون با ورود قاتل از خواب بیدار شده. تلفنو برداشته و قبل از اینکه قاتل جلوشو بگیره فقط تونسته شماره ۹۱۱ رو بگیره. نشونیش میاد رو صفحه کامپیوتر. همین و بس. کسی چیزی نگفته. اینجور تماسها مستقیم به مامورهای گش مخابره میشن. نُه تا از دهتاشون مزاحمن، مثلا بچههایی که با تلفن بازی میکنن.
اما خب هیچوقت نمیشه مطمئن بود. شاید اون آدم دچار حمله قلبی شده یا سکته کرده و در خطر مرگ باشه. برای همین، متصدی باید اولویت زیادی به این تماسها بده. بعد، بیسیمچی بدون معطلی به واحدهای گشت خیابون خبر میده تا ماموری به اون نشونی بره و حداقل با یه بررسی کوچک مطمئن بشه همهچیز مرتبه. این اتفاق نیفتاده. متصدی تماسهای ۹۱۱ که همین حالا که با هم حرف میزنیم به حال تعلیق دراومده، اون تماس رو در اولویت چهارم قرار داده.»
تَنِر اضافه کرد: «اون شب خیابونا خیلی شلوغ بود. یه دنیا تماس با بیسیمها. هرچه تماس بیشتر باشه، راحتتر میشه اولویت چیزهایی رو که به طور معمول بالاترن، پایین بیارین. مشکل اینجاست که وقتی چیزی دارای شماره میشه، دیگه برگشتی در کار نیست. بیسیمچی به شمارههای روی صفحهش نگاه میکنه. تا وقتی به شماره نرسه، ماهیت تماسها براش مهم نیست. تا وقتی به خروار اولویت یک و دو و سه داره که براشون مامور بفرسته نمیره سراغ اولویتهای چهار.»