- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 123964 - 107/4
- وزن: 0.30kg
- UPC: 55
کازانووا
نویسنده: اشتفان تسوایگ (استفن زوایک)
مترجم: نیر سعیدی
ناشر: معرفت
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 76
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1327 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
من مردی آزاده و بی وطن هستم ...کتاب داستان زندگی من اثر جاکومو کازانووا است. تسوایگ این اثر را به دوستش ماکسیم گورکی هدیه کرده است.
کازانووا دیناری در راه خدا خرج نکرد و هرگز بهخاطر خود یا بهخاطر دیگران حاضر نشد از کوچکترین تفریحی دست بکشد. و در هفتاد و سه سال زندگی چیزی جز کتاب «خاطرات» خویش از خود بر جای نگذاشت و از آنجا که خاطرات زندگیاش را با کمال سخاوت و بدون تظاهر و ریا به ما هدیه کرده است باید از کرم و بخشش او قدردانی بسیار کنیم.
تمام فلسفه کازانووا در این چند جمله جمع میشود:
«زیستن در این دنیا بهخاطرِ خود دنیا و پیروی از امیال و غرایز نفسانی و دوری گزیدن از آنچه مایه ملال و اندوه خاطر است. دستخوش خیالات واهی نشدن و به امید بهشت موعود که احتمال تحقق آن بسیار ضعیف است و به رویای شیرین شبیهتر است دست از لذایذ و خوشیهای این دنیا نکشیدن.
توجه نداشتن به حالات و عادات مردم و مراعات نکردن تمایلات و مقررات آنها و معتقد بودن به این عقیده که خدای یگانه این میز قمار را که دنیا نام دارد در مقابل ما قرار داده است تا هرگاه بخواهیم از آن تمتع کامل برگیریم. ما باید قوانین موضوع بازی را بی کموکاست بیاموزیم و هرگز از چونوچرای آن چیزی نپرسیم.»
از اینرو کازانووا هرگز دقیقهای وقت خود را در این فكر تلف نکرد که مساله پیچیده زندگی برایش حل شود یا آنکه دنیا را بهطرز دیگری جز آنچه هست در خیال خود مجسم کند. كازانو در ضمن ملاقاتی با ولتر گفته بود:« بشریت را همانطور که میبینید
دوست بدارید. هرگز به کاری که مخصوص خالق یکتاست و خود مسئولیت عظیم آن را بهعهده گرفته و اصلا به شما مربوط نیست، دخالت نکنيد. هرگز نکوشید که در خمیرمایهی زندگی پنجه فرو برید و آنرا برهم زنید و بدون اینکه چیزی دستگیرتان شود پنجه را آلوده کنید، بلکه به قدر احتیاج خود کمی از گوشه آن بردارید و کنار روید. ...
جاکومو جیرلامو کازانووا دو سینگال یا ژان-ژاک کازانووا دو سنگال ؛ نویسنده قرن هجدهم میلادی اهل ایتالیا است ، وی در ۲ آوریل سال ۱۷۲۵ از خانوادهای هنرمند در ونیز بدنیا آمد.
ابتدا به تحصیل الهیات پرداخت و در این زمینه استعداد و هوش فوقالعادهای نشان داد اما در سال ۱۷۴۱ بخاطر رفتار ناشایستش از صومعه سنت سیپریان اخراج شد. پس از آن وارد ارتش ونیز شد و بعد از آن به مدت ۲۰ سال با معرفی خود بعنوان سخنران، کشیش، قمارباز، نوازنده ویلون و ... به گشت و گذار از پایتختهای اروپایی پرداخت. پس از بازگشت به ونیز در سال ۱۷۵۵ به جرم جاسوسی زندانی شد اما به طرز معجزه آسایی از زندان فرار کرد و به فرانسه رفت.
در فرانسه با زرنگی خاصی که داشت در دستگاههای دولتی نفوذ کرد و به مقامات بالا رسید و حتی شغلی را که فردریک دوم پادشاه آلمان به او پیشنهاد کرده بود رد کرد. سپس باب آشنایی با بزرگان دوران زمان خود یعنی پاپ، ملکه کاترین، ولتر، فن هالر، مادام دو پمپادور را باز کرد.
در سفری به پاریس یک «لتردوکاشه» گرفت. این ورقه بیشتر به افراد مورد علاقه و احترام شاه داده میشد و بیشتر افراد متشخص زمان فتح باستیل در انقلاب کبیر فرانسه با همین اوراق درباری «لتردوکاشه» زندانی شده بودند، آزاد شدند.
کازانوا سپس به اسپانیا رفت ولی در سال ۱۷۶۹ از مادرید نیز اخراج شد. در سال ۱۷۷۴ مامور مخفی پلیس ونیز شد ولی در سال ۱۷۸۲ بخاطر تهمت بزرگی که به یکی از صاحب منصبان با نفوذ زده بود، اخراج شد. پس از آن کتابدار کنت فن والدشتاین شد. کازانوا کتابی بنام «خاطرات من» دارد که از نظر تاریخی خیلی با ارزش است که شامل خاطرات عشقی فراوان اوست.