- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 176027 - 1/3
- وزن: 0.30kg
کاره سرباز در مونپارناس
نویسنده: مسعود خیام
ناشر: ابتکار نو
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 224
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1383 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
این مجموعه شامل داستانهای کوتاه، نوشتههای طنزآمیز، مقالات کوتاه، و گفت و شنودی درباره "احمد شاملو" است.
شوش را دیدم
این ابر شهر
این فراز فاخر
این گلمیخ
این فسیل فخر فرسوده
این دژ ویرانه ی تاریخ
اولین بار که شعر«شوش» جاودان یاد مهدی اخوان ثالث چاپ شد فکرکردم شاعر بزرگ زیادی تحت تأثیر قرارگرفته یا وارد صیغه ی مبالغه شده تا این که روزگار گذشت و گذشت و بخت چنان یارشد که خودم شوش را دیدم.
کاره در زبان فرانسه به معنای چهار و کاره سرباز به معنای چهارسرباز در بازیهای متداول ورق از جمله پوکر است.این کتاب مانند کشکول، در بر گیرندۀ طیف گستردهای از کارهای مختلف است. در شروع، مقالهای تحقیقی در مورد سرآغاز تمدن بشری میآید. آنگاه از پیش از تاریخ، به سیب عاشقانۀ اینترنت میجهد. سپس داستان بلند کاره سرباز در مونپارناس میآید که از گفتوگوی چهار تیمسار زمان شاه در بلوار مونپارناس پاریس (بعد از انقلاب) برداشته شده. بعد خلاصهای از مصاحبهای که در مورد رمان نو انجام دادهام، پس از آن یکی از کمبودهای لغتنامۀ دهخدا و ...
بخشی از خاطرات احمد شاملو و نصرت رحمانی و شرح یکی از سفرها با شاملو و مجموعهای از مصاحبهها بعد از پرواز شاملو و شعرهای تقدیم شده شاملو آمده. آنگاه به کوچ نصرت رحمانی یا همان غریب طرابلس، به کویر، اشاره شده و مرثیۀ هوشنگ گلشیری و ...سپس مقالات علمی نت و اینترنت و معرفی آن به مثابه موجود زنده، بحث بین اصحاب سنت و علم، تصویری سریع از نقشۀ ژنتیک انسان و نیم نگاهی به آلودگی هوا آمده است.
آنگاه جمله معروف جوردانو برونو سرلوحۀ مقالۀ بعدی شده که در آن از ارستو یا ارسطو تا سن توماس آکویناس و کپرنیک و کپلر و گالیله و نیوتن و اینشتین و دیگران نقش آفرینی میکنند و در پایان، مقالۀ پر سر و صدای "منطق فازی و نفی ریاضی فلسفی خشونت" ارائه شده است.خواندن همۀ این کتاب کار هر کس نیست اما هر کس میتواند بخشهایی را بپسندد. فیالمثل "آیدا" مقالۀ "مقدمۀ موومان سه" را بسیار دوست میداشت....
...جناب چی چیزخان مغول سامنعلیکم. عرض نکردم من یک معده بزرگ تاریخیام و همه کس و همه چیز را له و لورده میکنم و از هضم رابع میگذرانم و تو نباید به من هجمه کنی؟ بفرما این هم عاقبتش، حرف گوش نکردی و زدی به خیال خودت درب و داغون کردی و همه را نفله کردی و سوزاندی و شخم زدی و آب انداختی و دستهایت را به علامت پایان پیروزمندانه کار به هم زدی و تکاندی. من هم یواش یواش و سر صبر، قانونی را که با خودت آورده بودی عوض کردم و به جایش به تو بیقانونی دادم.
باورهایت را عوض کردم و به جایش بیباوری دادم. کتابت را هم عوض کردم. بعدش بردمت خلیفه کتاب جدید را نمدمال کنی. من حتا قیچی برداشتم ضروریترین ارگانت را کوتاه کردم که رویت دراز نشود و زیاده ادعا نکنی. آخر سرش هم لقب آزار دهندهای بهت دادم تا تو باشی دیگر هوس این فضولیها نکنی. نامت را به دشنام و اهانت تاریخی بدل کردم. لطفا به همه ارواحی که با تناسخ میخواهند برگردند بگو سر به سر این معده قدیمی نگذارند. اهضم الهاضمین".