- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 115457 - 100/7
- وزن: 0.30kg
ژرفا
نويسنده: آیزاک آسیموف
مترجم : بابک وکیلی
ناشر: ساحل
زبان كتاب: فارسي
تعداد صفحه: 342
اندازه كتاب: جیبی - سال انتشار: 1370 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
آیزاک آسیموف یا اسحق عاصماف نویسنده آمریکایی روسی تبار گونههای علمی، علمی-تخیلی، خیالپردازی، وحشت و دکتر در بیوشیمی بود. شهرت اصلی او بیشتر به خاطر سری بنیاد (در ایران سری امپراتوری کهکشانی) است. قوانین سهگانه رباتیک وی از شهرت جهانی برخوردار است و دائرهالمعارف بریتانیکا وی را واضع واژه رباتیک در زبان انگلیسی میشناسد.
وی بیش از ۵۰۰ عنوان کتاب در تمام دستههای اصلی ردهبندی دیوی (به جز فلسفه) دارد و سیارک آسیموف ۵۰۲۰ به افتخار وی نامگذاری شدهاست. آسیموف، کلارک و هاینلاین به عنوان سه نویسنده بزرگ گونه علمی - تخیلی شناخته میشوند.
سیموف دچار ترس از فضاهای باز بود و جاهای کوچک و بسته را ترجیح میداد. اگر چه آسیموف درباره سفرهای فضایی در دنیاهای ناشناخته و به مدت سالهای نوری بیشمار نوشت، ولی خودش از پرواز کردن با هواپیما اکراه داشت. بن بوا، ویراستار آثار او گفتهاست: «آیزاک میگوید دوست دارد در فضا و در پهنه آسمانها پرواز کند، اما فقط در تخیلش.» جلوهٔ این ترس را میتوان در داستان غارهای پولادی (جزو سری روبوتی آسیموف) مشاهده کرد که در آن تمام جمعیت زمین در شهرهای بسته و زیرزمینی در فضاهای کوچک زندگی میکنند. آسیموف دچار ترس از پرواز هم بود و در تمام عمرش تنها دو بار با هواپیما مسافرت کرد، که هر دو بار آن اجباری و غیر قابل اجتناب بود. در همان کتاب غارهای پولادی، الیجاه بیلی (قهرمان اصلی این کتاب و کتابهای خورشید عریان و روبوتهای سپیدهدم) دچار ترس از پرواز است و آسیموف نیم صفحهای را به شرح چگونگی ترس و احساس بیلی میپردازد.
او از ۱۹۸۵ تا پیش از مرگش رییس انجمن امانیستهای آمریکا بود. بعد از مرگش جای او را دوست و همکار نویسندهاش کورت ونهگات گرفت. او همچنین دوست نزدیک جین رودنبری (نویسندهٔ اصلی داستانهای پیشتازان فضا Star Trek) هم بود و در وهلهٔ اول او علمی-تخیلی بودن ایدهٔهای رودنبری را برای مسوولان کمپانی پارامونت تایید کرد. بعدها در یکی از قسمتهای سریال شخصیتی روبوتی معرفی شد که به یاد آسیموف مغز پوزیترونی داشت، که البته این تنها شباهت آن به روبوتهای آسیموف بود.) هم بود.
...حالا وقت جملات آماده اصلي است. كمي من و من مي كنم. من و من كردن در اين مواقع لازم است.پلكهاش را به هم زد و با مردمكهاي تماماً گشوده به منظرة روبروش خيره شد. فضا به آبي ميزد، گرد بال شبپرهها را انگار بر آن تكانده بودند....