- موجودی: موجود
- مدل: 198284 - 7/3
- وزن: 2.50kg
ژان کریستف
نویسنده: رومن رولان
مترجم: م. ا. به آذین
ناشر: نیل
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 1696
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1357 ~ 1355 - دوره چاپ: 4 ~ 3
کمیاب - کیفیت : در حد نو ؛ برخی سطور حدود 50 صفحه از کتاب با مداد علامت گذاری شده
مروری بر کتاب
ژان کریستف ، یک نابغه ی موسیقی و یک قهرمان واقعی است. او علیه شر و ریاکاری قیام می کند و در ادبیات ، سیاست و جامعه و همچنین موسیقی، صادقانه به دنبال حقیقت است. این کتاب ، بحث در مورد جنبش ها و فعالیت های فکری دوران مدرن است. و تمام اتفاقات آن از زندگی خود ژان کریستف گرفته شده است. ژان کریستق در فقری وحشتناک در یک شهر کوچک آلمان ، در نزدیکی مرز فرانسه متولد شده است. پدر الکلی و همیشه مست او، قبل از هفت سالگی ، او را آموزش می دهد تا به عنوان یک اعجوبه در عرصه ی موسیقی ظاهر شود.
او در سن چهارده سالگی نان آور خانواده می شود . ژان کریستف با ایده های اصلی خود در موسیقی و استقلال اندیشه خود ، نوازندگان شهر بومی خود را مورد اهانت قرار می دهد. او پس از نزاع و جدال با پلیس مجبور می شود که در سن بیست سالگی آلمان را ترک کند و به پاریس فرار کند. در پاریس در فقری وخیم ، او برای موسیقی و ایده آل های سازش ناپذیر خود می جنگد و اخلاق ، رفتار و موسیقی فرانسوی را مورد بازبینی قرار می دهد.
زمینه ی اساسی رمان را زندگی ژان کریستوف تشکیل می دهد او که موسیقی دان و فرزند موسیقی دان است ، در یکی از شهرک های آرام راینلاند به دنیا می آید، جهان شگفت انگیزی که اندک اندک در اطراف خود کشف می کند، آگاهی او از موسیقی و توانایی خود ، هنرآموزی اش در زمینه ی موسیقی تا روزگار نوجوانی ، نخستین عشق هایش و بالاخره آشنایی تدریجی او با رنج و بی عدالتی ، موضوع سه کتاب اول ، یعنی «سپیده دم» ، «صبحدم» و «نوجوانی» ، است.
نویسنده در کتاب چهارم تحت عنوان «عصیان» ، که شامل سه بخش «شن های روان» ، «در شن فرورفتن» و «رهایی» است ، بر بت هایی که سنت کهن آنها را قدسیت بخشیده است می شورد، شرافت و بی آلایشی مطلق آرمانهای قهرمان خود را نشان می دهد. ولی ژان کریستف در محیط تنگ اطراف خود ، که البته قدر او را نمی شناسند ، می پژمرد. در آرزوی زندگی آزدانه تر و افق های گشاده تری است.
رؤیای سفر به فرانسه را در سر می پرورد. روزی خود را درگیر در دعوای میان دهقانان و سربازان می کند و افسری را می کشد ، و ناگزیر به پاریس پناه می برد ...