- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 140562 - 89/4
- وزن: 0.70kg
چگونه کتاب بخوانیم
نویسنده: مارتیمر جی.آدلر - چارلز لینکلن ون دورن
مترجم: محمد صراف تهرانی
ناشر: به نشر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 424
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1368 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
خواندن ، مطالعه و فراگیری
منتقدان ادبی این کتاب را یکی از «کلاسیکهای زنده جهان» مینامند. «انجمن جهانی مدیریت اطلاعات» کتاب آدلر را در فهرست آثاری قرار داده است که هر مدیری باید بخواند. نویسندگان در این کتاب تکنیکهای کاملا مفیدی را برای ردهبندی موضوعی کتابها، خوانش هوشمندانه متن و ارتباط سازنده خواننده با نویسنده ارائه میکنند و میان 4 سطح «خوانش ابتدایی، اجمالی، تحلیلی و منطقی» و «ادراک، تفکر و یادگیری» تمایز قائل میشوند.
نویسنده یک فیلسوف یهودی آمریکایی است که می گوید من در مدتی که سر ویراستار دائره المعارف بریتانیکا بودم دائره المعارفی با آن حجم که هر سه سال یکبار تجدید ویرایش میشود مجبور بودم که روزی 3هزار صفحه از این دایره المعارف را مطالعه کنم در طول این مدت بود که به این نکته رسیدم که هر متنی را باید به یک روش خاصی خواند و در این کتاب روش ها را معرفی می کند.
انجام هر فعالیتی سطوح مختلفی میتواند داشته باشد. اکثر افراد امروز تنها درگیر این سوال هستند که چه کتابی بخوانند و به دنبال کتابهای جدیدتر و پیشنهادات متنوع هستند و کمتر کسی در دنیا وجود دارد که احساس کند نمیداند چگونه کتاب بخواند. در سیستم آموزشی و مدارس نیز آموزش چندانی درمورد این موضوع داده نمیشود. بیشتر افراد تصور میکنند خواندن کتاب بسیار ساده است و تفاوتی بین خواندن یک روزنامه، کتاب درسی، داستان و... وجود ندارد.
مثلاً یک فرد میتواند یک داستان ساده را دنبال کند و از آن لذت ببرد؛ اما اگر او را به خواندن مطلبی دقیق تشریحی یا یک بحث دقیق اقتصادی یا مطلبی که به بررسی تحلیلی احتیاج دارد وادار کنید، گیج و حیران میشود. مورتیمر آدلر و چارلز لینکلن ون دورن در کتاب چطور کتاب بخوانیم مخاطب خود را افرادی قرار دادهاند که اهل کتابخوانی هستند و میخواهند هنگام مطالعهی کتابها دستاوردهای بیشتر و عمیقتری از کتاب داشته باشند.
آنها خوانندگان مختلف با هدفهای متفاوت را درنظر گرفتهاند و باتوجه به هرکدام راهکارها و توصیههایی را ارائه کردهاند. در کتاب چهار سطح از کتابخوانی معرفی شده است: خواندن ابتدایی، خواندن اجمالی، خواندن تحلیلی و خواندن تطبیقی و درمورد هرکدام و موارد استفادهی آن توضیحاتی را ارائه کردهاند.
اما بخش اعظم کتاب به خواندن تحلیلی اختصاص یافته است که به منظور توسعهی نگرش و درنتیجه، افزایش عمق درک و فهم ما از موضوع و جهان میانجامد. با توضیحاتی که داده شد نمیتوان انتظار داشت که با کتابی ساده روبهرو هستیم و توصیههایی در حد چند جمله به ما ارائه میدهد. همینطور که در همین کتاب نیز توصیه شده است از مطالعهی کتابهای دشوار نترسید و برای اینکه توسعهی نگرش و عمق بخشید به دانش خود کتابهای کمی بالاتر سطح درک و آگاهی خود را انتخاب کنید.
مونتنی در مورد دو نوع جهل صحبت میکند:
“جهل عامیانه” که پیش از تحصیل دانش وجود دارد؛ و “جهل عالمانه” که بعد از کسب دانش گریبانگیر انسان میشود.
اولی مربوط به کسانی است که اصلاً بیسوادند و کتاب نمیخوانند؛ و دومی، جهل کسانی است که کتابهای فراوانی را بد خواندهاند!
اینها به قول الکساندر پوپ “آدمهای بیهوش و فاقد بینشی هستند که مغزهای آنها از کتابهایی که بد خواندهاند انباشته شده است”.
در دنیا همیشه از این نوع جاهلانِ باسواد که کتابهای فراوانی را بد خواندهاند وجود داشته است.یونانیها برای این آمیزه علم و ابلهی، اصطلاحی داشتند که بتواند به تمام علمایی که کتاب زیاد میخوانند ولی بد میخوانند، در تمام دورهها اطلاق شود و آنها به اینگونه افراد “عالمان جاهل” نام داده بودند.