- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 182369 - 102/6
- وزن: 0.20kg
چون گناهی آویخته در تو
نویسنده: مرام المصری
مترجم: محمد مرکبیان
ناشر: چشمه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 106
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1393 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
با تمام فشارهای فرهنگی و اجتماعیای که در طول چند قرن گذشته بر زندگی زنان خصوصا در جهان عرب چیره بوده، همیشه صداهایی از سکوت درآمده است؛ جسارتی که باعث شده اثری ملموس، حاصل تجربه زیستی هنرمند خلق شود. در شعرهای مرام المصری این جسارت، صادقانه موج میزند؛ بیپرده از درون زنی مینویسد که دلیلی برای پنهان کردن نقاط ضعف و حساسیتهای خود نمیبیند؛ دلیلی برای ننوشتن آنچه تجربه کرده است.
وي با نگاهي دقيق و خلق تصاوير تازه در شعر، سعي بر آن دارد حفرههاي ناشناختهي روح و ذهن خود را بشناسد و به گفتهي خود، ديگران را نيز در اين راه کمک رساند. زندگي پُرفرازونشيب او در طول نيمقرن گذشته در قوت بخشيدن به حساسيتش در جذب و بيان اتفاقات جهانِ پيرامون و درونش بيتأثير نبوده است.
مرام المصري در سال 19۶2 در لاذقيهي سوريه متولد ميشود. در سال 1982 به فرانسه مهاجرت کرده و هماکنون نيز ساکن پاريس است. اما با وجود دوري از وطن و خانواده، نسبت به اتفاقات اجتماعي و سياسي کشورش بيتفاوت نبوده و شعرهاي بسياري در اين باب سروده است. وي در فاصلهي بين سالهاي 198۴ تا 2013 هفت مجموعه شعر منتشر کرده است: تو را هشدار دادم به کبوتر سفيد، گيلاس قرمز روي کاشي سفيد، به تو نگاه ميکنم، بازگشت، روحِ پابرهنه، از آبشارِ دهانِ من و پيراهنِ چروکيده.
مجموعهي حاضر گزيدهاي از دو کتابِ گيلاس قرمز روي کاشي سفيد (1997 / تونس) و به تو نگاه ميکنم (2000 / بيروت) است. شعرهاي وي تاکنون به چندين زبان از جمله انگليسي، فرانسوي، ايتاليايي، اسپانيايي، يوناني و… ترجمه شده و جوايز متعددي از جمله جايزهي آدونيس را در سالِ 1998 براي بهترين اثر خلاقِ عربي به خود اختصاص داده است. مرام المصري، شاعر مدرني است که يکي از خصيصههاي شعرش، ساده نوشتن در عين حفظ انديشههاي پخته و ناب در قالب زبان و فرمِ مختص اوست.
در اين مجموعه که اولين مجموعهي منتشرشده از اشعار او به زبان فارسي و در ايران است، شعرهايي را در فضاهاي عاشقانه و اجتماعي خواهيد خواند که بُعدهاي پنهاني از روابط انساني و عشق در آنها به تصوير کشيده ميشود.
کنار سینه تو خم می شوم
و بازدمت هایت را جمع می کنم
برای روزهای خفگی ام
***
به دستهایت دقت کرده ام
آن دو درخت پر سایه
که بر هر شاخه شان
بند بند زندگی روییده ..
من در معصومیت دستهایت ،
که از آب و خاک پاکترند
آنگونه آرامم که ماهی در مرکزیت اقیانوس
که پرنده در اوج پرواز
که آدمیزاد در رحم مادر.
***
چیزی
افسردهکنندهتر از دیدن
مرد و زنی نیست
که کسالت، همنشین سومشان شده
مرد و زنی که آرزوهایشان دیریست
رخت بربسته
و دیگر چیزهای بیهودهای ندارند
تا به یکدیگر بگویند