- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 167985 - 93/1
- وزن: 0.20kg
چهل سال شاعری
نویسنده: مهشید مشیری
ناشر: البرز
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 252
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1375 - دوره چاپ: 1
کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
نگاهی به شعر فریدون مشیری
سلام دریا، سلام مادر، چه مىسرایى؟ چه مىنوازى؟
بلور شعرت همیشه تابان، زبانِ سازت همیشه شیوا
چه تازه دارى؟ بخوان خدا را، دلم گرفته، دلم گرفته
که از سرودم رمیده شادى، که در گلویم شکسته آوا
خروش گفتى؟ چه چاره سازد صداى یک تن در این بیابان
خراش گفتى؟ که ره گشوده به زور ناخن ز سنگ خارا؟
در اردیبهشتماه 1374 خانم دكتر مهشید مشیرى از من خواستند در زمینه شعر نو براى واژههاى فرهنگ بزرگ فارسى همكارى كنم و از آنجا بود كه با این بانوى فاضل گرامى آشنا شدم. از كتابهایشان فرهنگ فرانسه را داشتم و به علت تشابه نام خانوادگى چشم در راه آشنایى حضورى با ایشان نیز بودم.
بعد از چند جلسه نشست و برخاست از تسلط و احاطه خانم دكتر مشیرى در زمینه ادب فارسى، چه در شعر و چه در نثر، چه شعر كهن و چه شعر امروز، بهخصوص از حافظه قوى ایشان در ارایه شواهد مناسب و بهجا و بهموقع از شاعران بزرگ در هر مورد و همچنیشناخت ریشه واژگان و آواها و پشتكار شگفتىآورشان در تنظیم فرهنگ لغات و اینكه لحظهاى را بىثمر از دست نمىدادند، دچار حیرت شدم و بىاختیار این شعر ملكالشعرا بهار در ذهنم مىگشت :
دوش در تیرگى عزلتِ جانفرسائى گشت روشن دلم از صحبت روشنرائى
و همواره و هنوز، تكرار این مصراع كه: چه به از لذت همصحبتىِ دانائى.
در اواخر تابستان روزى خانم دكتر مشیرى گفتند: دانشجویان من شعرهاى شما را خوب مىشناسند. من هم در كنار كارهاى دیگرم درباره شعر شما یادداشتهایى فراهم آوردهام و چون بسیارى از مطالبى كه شما گاهگاه مطرح مىكنید، نسل جوان از آن آگاهى ندارند، اگر موافق باشید درباره شعر امروز گفتوگو كنیم.
استقبال كردم. چندى بعد كه ایشان یادداشتهایشان را درباره شعرهاى من با عنوانِ «چهل سال شاعرى فریدون مشیرى» برابر من گذاشتند، اعتراف مىكنم كه از حجم كتاب كه روى كاغذهاى بزرگ در دویست صفحه تنظیم شده بود تعجب كردم. دیگر جا براى گفتوگو نمانده بود!