- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 164576 - 83/2
- وزن: 0.20kg
چه کردند ناموران
نویسنده: کاوه میر عباسی
ناشر: افق
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 176
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1388 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
چه کردند ناموران بیست روایت طنزآمیز از سرگذشت انسان هایی است که به برکت نبوغ و یا خباثت خود به شهرت رسیده اند و از آنجا که نصف بیشتر مطالب این کتاب خالی بندی است مطالعه آان حتی به کسانی که حوصله ندارند زندگینامه بخوانند توصیه می شود.
سرباز از شدت غضب، کبود شد و چون خیال می کرد ارشمیدس هم، مثل فیل، زنده و مرده اش صد تومن است و فرق فیل و فیلسوف را فقط در جثه شان می دانست، بی معطلی شمشیرش را بیرون کشید و سر از تن آن جلیل مبارک نفس جدا کرد و جنازه اش را(البته در دو قسمت) نزد مارسلوس برد.
سردار فاتح همین که چشمش به جسد خونین ارشمیدس افتاد، برسر سرباز خطاکار نعره زد: آخر فیلسوف مرده به چه درد من می خوره؟
سرباز ساده دلانه جواب داد: اصلا فیلسوف به چه دردی می خوره، قربان؟...
...قدیمها به بعضی آدمها میگفتند حکیم یا فرزانه یا خردمند؛ شغل این حضرات درست مشخص نبود، ساعت کار دقیقی هم نداشتند، محل کارشان هم همهجا بود و هیچ جا. عدهای میگفتند خردمندها شبانهروزیاند و وقت و بیوقت میشود سراغشان رفت و از آنها اندرز خواست. نکاتی هم درباره حکیمان و فرزانگان همواره در ابهام ماند: خرد و حکمت ذاتی است یا اکتسابی؟ اشخاص از شکم مادر فرزانه به دنیا میآیند یا با تلاش و مرارت به این نعمت دست مییابند؟ چهطور میشود فهمید هر کس چهقدر خرد دارد و آیا فرزانگی فلانی به حکمت آن دیگری میچربد یا نه؟ و صدها و بلکه هزارها سؤال از این قماش که تا امروز پاسخی نیافتهاند و احتمالاً جوابی هم برایشان پیدا نمیشود چون روزگار خردمندان سرآمده و مشاغلی نظیر مشاور و کارشناس و رایزن و مستشار و صاحبنظر و متخصص و غیره جایگزینشان شده، و کمتر آدم عاقلی دنبال تحقیق راجع به موضوعات منسوخی میرود که دانستنشان دردی از کسی دوا نمیکند.
ولی اگر خیلی اصرار داشته باشید بدانید خردمند جماعت کارش چی بود و اصلاً به چه درد میخورد، باید گفت آنها نقش آچار فرانسه را داشتند. این جواب هر چند ابدا جامع و مانع نیست ولی نسبتا مقبول به حساب میآید و کم و بیش مطلب را روشن میکند و چون توصیفی بهتر از این سراغ نداریم، ناچارید همین را بپذیرید، انگار آش کشک خالهتان باشد.
خردمندان هم مثل همه چیزهای دیگر اقسام مختلف داشتند و در سایزها و کالیبرهای متفاوت یافت میشدند؛ از خردمندان خرده پا و گمنام گرفته تا خردمندان سترگ و نامور که نه فقط در زمانه خود بر عرصههای گوناگون تأثیر گذاشتند بلکه تا قرنها بعد نیز منشأ اثر ماندند. خلاصه اینکه، بین صاحبان حکمت نیز از S پیدا میشد تا XXXL و حتی گندهتر. از بعضیها فقط چند جملهای نقل قول کردهاند، بیآنکه از گوینده سخن اسمی ببرند؛ در عوض، آموزههای خردمندانی دیگر، قرنهای متوالی راهنمای پندار و گفتار و کردار و اطوار میلیونها انسان بودهاند و هستند. منباب مثال، حضرت کنفوسیوس که تاکنون چه بسیار جنجالها و جدالها و جدلها به اسم او در چین برپا نشده و چه بسا در آینده فتنههای تازهای برانگیزد، چرا که چون آتشفشانی است موقتا خاموش و خفته؛ اما وای به روزی که دوباره بیدار شود!
در زمستان سال ۵۵۰ یا ۵۵۱ پیش از میلاد، در ولایت لو که بخشی از استان امروزی شنتانگ است، کنفوسیوس به دنیا آمد. هیچ جای تعجب ندارد، اگر زندگانی مردی که بیش از بیست قرن “بزرگترین آموزگار دیرین” مردم سرزمینش قلمداد شده با افسانههای فراوان آمیخته باشد. پدرش شولیانگ هی فرمانده منطقه “تسو” بود و تا هفتاد سالگی یک دوجین دختر داشت ولی دریغ از یک پسر! او برای آنکه حسرت به دل از دنیا نرود، دوشیزهای به نام چینگ تسای را به همسری گرفت. در روایات آمده که زوجه جوانش مرتب دعا میکرد خداوند به او فرزندی ذکور بدهد. شبی خواب دید فرشتهای بر بالینش آمد و گفت: «تو صاحب پسری خواهی شد! پسری خردمند. باید او را در درخت توتی تو خالی به دنیا بیاوری....
فهرست
• صد رحمت به ببر
• از جنگ پل پونزی تا سوسمار
• یافتم! یافتم!
• تعارف توکیویی
• دو صد گفته و نیم کردار
• معمای دست ها
• و...