- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 157026 - 65/4
- وزن: 0.30kg
چلنگر
نویسنده: محمدعلی افراشته
ناشر: رفعت
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 50
اندازه کتاب: وزیری گالینگور - سال انتشار: 1357 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : نو ؛ بر روی جلد اصلی با گالینگور صحافی شده
مروری بر کتاب
برگزیده اشعار محمدعلی افراشته
بشکنی تی قلم ای دست اگر
پیچی از خدمت محرومان سر
افراشته شاعر فکاهی سرا و طنز نویس، معروف به “شاعر مردم" بوده و اشعار بسیار ساده و روانش در تمام سال های دهه بیست قرن حاضر شمسی، دهان به دهان در کوچه و بازار می گشته و ضرب المثل بوده است. از اوایل دهه ی بیست قرن حاضر شمسی، نوشته های افراشته در روزنامه های چپ ایران منتشر می شده، در اسفند 1329 خود، روزنامه ی فکاهی "چلنگر" را تاسیس می کند که تا صبح 28 مرداد 1332 منتشر می شده است.
درباره افراشته پس از کودتای 28 مرداد، توطئه سکوت اجرا شد و بردن نام او در مطبوعات حتی در مقالات جرم شناخته میشد و به همین جهت نسل جوان امروز تا پیش از انقلاب کمتر نام افراشته را شنیده بود و به شیوه کار او آشنایی داشت. اوراق فرسوده روزنامه چلنگر که کارنامه سیاسی و ادبی این شاعر انقلابی و بیداری مردم ایران است نشان دهنده تلاش این انسان آزاده در راه رهایی و بیداری مردم مردم ایران می باشد.
علت نفوذ کلام افراشته در مردم صراحت، سادگی کلام، بی پیرایگی، همدلی و همزبانی او با توده مردم است. بررسی کامل آثار افراشته نیاز به مجال بیشتری دارد. درباره او باید بطور خلاصه گفت: شاعری که در سراسر زندگی شرافتمندانه خود لحظه ای از تلاش و آفرینش هنری باز نایستاد و با شعر ساده و روان خود و همچنین با انتشار روزنامه چلنگر در بحرانی ترین سالهای سیاسی بزرگترین خدمت را راه بیداری توده مردم عرضه داشت.
ویژگی بارز شعر افراشته به کارگیری زبان مردم عامی بود. شیرین، ظریف و ساده شعر میگفت و به اشکال سنتی در اشعار موزون و مقفّی مقید نبود. مخاطب طنز او (اعم از نظم و نثر) مردم عامی و کمسواد و چهرههای شعر او مردم محروم، توسری خورده، نفرین شده و آواره شهرها و روستاها بودند.
بیکاریها، دربدریها، محرومیتها، تبعیضها، رشوهخواریها و فساد دستگاه حاکمه مایه اصلی شعر او بود و به سبب آشنایی نزدیک با زندگی مردم خردهپا، در توصیف تیپهای اداری و بازاری توفیق داشت. در نتیجه صراحت، سادگیِ کلام، بیپیرایگی، همدلی و همزبانی او با تودهٔ مردم شعر او توانسته بود درعمق اجتماع نفوذ کند و به سرعت در خاطرهها و حافظهها نقش بندد و شعار روز مردم کوچه و بازار شود.
افراشته من معتقدم شعر نسازی
حیف از ادبیات که شد مسخرهبازی
یک رشته اراجیف و اباطیل زننده
یک سلسله لاطائل مسمومکننده
میشعری و میچاپی و میخوانی و انگار
در نیمهٔ دیماه یخی آمده بازار