- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 164127 - 39/2
- وزن: 0.40kg
پیشرفت و توسعه بر بنیاد هویت فرهنگی
نویسنده: پرویز ورجاوند
ناشر: شرکت سهامی انتشار
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 172
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1368 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : در حد نو ~ نو
مروری بر کتاب
امروز در حالی که بحرانهای سیاسی، نظامی و اقتصادی در بخش عمدهای از جهان ذهن و توجه ملتها را به خود مشغول داشته است، جمعی از اندیشمندان حتی شخصیتهای سیاسی بیش از هر چیز ذهن و توجهشان به پدیدهای معطوف گردیده که به اعتباری همه رویدادها را بدان وابسته میدانند، و آن چیزی جز پدیده فرهنگ نیست.
امروز حتی کشورهای صاحب توانی چون فرانسه و روسیه نیز نگران آنند که اگر نتوانند هویت فرهنگی خود را در برابر امواج عظیم فرهنگ غیر خودی آنگلوساکسون، به ویژه آمریکا حفظ کنند، در آینده نزدیک با فاجعه مواجه خواهند گشت. اهمیت پدیده هویت فرهنگی تا بدانجا مورد توجه قرار گرفته که چهرههای معتبر و اندیشه پردازان «استراتژی» جهانی چون «هانتینگتون» اساس رودرروییهای جهانی را در آینده بر عامل فرهنگی استوار دانسته و «تز» رودرویی تمدنهای عمده را عنوان میسازند. بدون آنکه بخواهیم در این نوشته کوتاه به درستی یا نادرستی این نظریه بپردازیم، باید بگوییم که بنیانگذاری یک استراتژی پر سر و صدا بر مبنای عوامل فرهنگی، خود به روشنی بیانگر اهمیت این پدیده شگرف در جهان ملتها به شمار میرود.
در عمده تحلیلهایی که تاکنون درباره برخوردها و رودروییهای سیاسی و نظامی در جهان صورت گرفته است، تکیه تحلیلگران به ویژه مارکسیست ها بر پدیده اقتصاد و شرایط تولید و نیروهای درگیر در کار تولید بوده است. ولی امروزشاهد آنیم که حساسیت بسیاری از کشورها و حتی کشورهای پیشرفته بیش از هر چیز متوجه پدیده فرهنگ است.
نگرش به جهان از بعد پدیده فرهنگی و قائل گشتن نقش تعیین کننده برای آن در روابط جهانی در برابر دیگر پدیدههای اساسی را به اعتباری میتوان نگرشی جامعتر و واقعبینانهتر به پدیده فرهنگ به شمار آورد. نگرشی که ما از آن در این کتاب با عنوان جانمایه زندگی جامعهها یاد کرده، و بر آن تکیه داشتهایم که وقتی سخن از فرهنگ یک جامعه در میان است، به این معنی خواهد بود که همهٔ کلیت زندگی جامعه را دربرمی گیرد و پدیدههایی چون اقتصاد جزئی از آن را تشکیل میدهد.
مدتهاست در ایران و برخی کشورهای دیگر از شعار «تهاجم فرهنگی» و لزوم رودرویی با آن سخن گفته میشود. اینکه طرح این شعار به چه نیت است و آیا جریان سازمان یافتهای ایجاد شده تا بر فرهنگهای دیگر یورش برد، سخنی نیست که در اینجا بخواهیم بدان بپردازیم. حتی در جامعههای دیگر با بحرانهای گوناگون نیز نگاهها و نگرانیها بیش از هر چیز متوجه پدیده فرهنگ جامعه است. با این توضیح که هر ملتی که خواستار توانمندیهای فرهنگ ملی است و نمیخواهد تا در برابر دیگر فرهنگها دست بسته سر تسلیم فرود بیاورد و هویت خویش را ببازد، باید بر تواناییهای خود در همه زمینه ها بیفزاید و قدرت آفرینش جامعه را بالا ببرد تا به یاری آن جرأت رودرویی و چالش کردن را بیابد و بتواند با پدیدههای مثبت و متناسب با ساختار فرهنگی خود هوشمندانه برخورد کند و با شناختی کنجکاوانه از آنها بهره بگیرد، و با گذراندن از صافیهای لازم آنها را در جهت غنا بخشیدن به فرهنگ ملی جذب کند.
برای ایجاد چنین بستر توانمندی، ایجاب میکند تا جامعه از فضایی باز و پویاییهای لازم برخوردار باشد. هیچ ملتی در فضای بسته و یک سویه نگر قادر به آفرینش و بهرهمندی از یک فرهنگ پویا نبوده و نخواهد بود. یک جامعه بسته و زیر سلطه جرأت واقعی را از مردمش می گیرد، توان آفرینش را از آنها باز میستاند و نتیجه آنکه سرانجام شرایط لازم برای سر فرود آوردن در برابر دیگران فراهم خواهد آمد. نگاهی موشکافانه به روند تاریخ جهان و دگرگونیهای آن روشنگر آن است که حتی در جریان جنگهای طولانی میان دو جامعه قدرتمند، پدیده بده و بستان فرهنگی در پایان و در مجموع، حرف اول را زده است. در اینجا نیز بسته به توانمندیهای فرهنگی دو طرف، در مجموع یکی تاثیر گذارتر و دیگری تأثیرپذیرتر بوده است.
تاثیر گذاریها چنان نیرومند بوده که گذشته از لطمههای میان مدت حاصل از جنگ و ویرانی در دراز مدت برد بیشتر نصیب کشوری شده که از بعد فرهنگی توانمندتر بوده است. نفوذ گسترده آیین مهرپرستی ایران در سراسر امپراتوری روم و تبدیل آن به آیین فراگیر مردم غرب در جریان نبردهای طولانی ایران و روم در دوران اشکانی، نمونهای است از توانمندی قدرت نفوذ یک فرهنگ در برابر فرهنگ دیگر. امروز کمتر جامعهای را میتوان سراغ داشت که برای دستیابی به توسعه همه جانبه تکیه بر عامل فرهنگی را اساس کار نداند. این سخنی است که کوشیدهایم تا در این کتاب از زوایای مختلف بدان بپردازیم. بدون شک با توجه به جنبههای مختلف کار میتواند پرسشهای بسیاری فرارویمان قرار گیرد. از جمله آنکه آیا خود پدیده پیشرفت و توسعه به یک اعتبار نمیتواند دگرگونیهایی در جامعه به وجود آورد که تهدیدی برای هویت فرهنگی بشمار آیند؟
آیا صنعتی شدن جامه و رشد مصرف و ایجاد تنوع در کار و بخش خدمات و گسترش پدیده تبلیغات، منش و فرهنگ زیستن جامعه را آسیب پذیر نخواهد ساخت؟
آیا گسترش شهرنشینی و مهاجرت از روستاها و تغییر ساخت جمعیت شرایط جدیدی را با ویژگیهای خاص خود پدید نخواهد آورد؟
آیا با توسعه روزافزون رسانهها و فراگیر شدن تکنولوژی ماهواره، باز هم میتوان از فرهنگ ملی پاسداری کرد و هویت فرهنگی جامعه را محفوظ داشت؟
دادن پاسخی روشن و قاطعه به تمامی این سوالها و بسیاری دیگر، بی تردید کاری است مشکل که نیاز بدان دارد تا از سوی جمعی از آگاهان و اندیشمندان مورد بررسی قرار بگیرد. به گمان من فاجعه در این است که پیش از اندیشیدن به مسئله و انجام یک رشته بررسیهای دقیق مردم شناسی و جامعه شناسی در جامعههای مختلف، ناامیدانه دستها را بالا ببریم و از هر گونه تلاشی باز بمانیم. این درست است که دگرگونیهای دو سه ماهه اخیر بسیار توفنده و پر شتاب بوده و ابعادی بسیار گسترده داشته است. ولی در گذشته نیز دگرگونیهای عمدهای روی داده که در مقایسه با شرایط پیش از آن به همین اندازه پر شتاب بوده است.
رویداد انقلاب صنعتی در مغرب زمین بدون شک رویدادی عظیم بود ولی منجر به آن نگشت تا طومار فرهنگ پیش از خود را ببندد و آن را به موزه تاریخ بسپارد. از یاد نبریم که مهمترین ویژگی فرهنگها، قدرت پایداری و ماندگاری آنها و استمرارشان است. نهتنها در جامعههای صاحب فرهنگ و فرهنگساز و پویا، که در جامعههای ابتدایی و به نسبت ایستا نیز فرهنگ بومی از ریشههای عمیقی برخوردار است که در زمینههای مختلف حتی با ایجاد تغییرات بنیادین اقتصادی و صنعتی به زندگی خود ادامه میدهند. جامعه ای که هوشمندانه با روند توسعه برخورد داشته باشد، توان آن را خواهد یافت تا با بهره جستن از ارزشهای پویای فرهنگی خویش، مرحله گذر از دوران توسعه نیافتگی به مرحله توسعه یافتگی را به دور از آسیب پذیریها با ایجاد بستر مناسب برای دستیابی به تکنولوژی بپیماید.