- موجودی: موجود
- مدل: 198600 - 19/2
- وزن: 0.30kg
پیرمرد
نویسنده: ماکسیم گورکی
مترجم: محسن اسماعیلی
ناشر: مهر
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 120
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1354 - دوره چاپ : 2
کمیاب - کیفیت : در حد نو
مروری بر کتاب
ماکسیم گورکی، یکی از پر کارترین نویسنده های جهان و یک شخصیت تاثیر گذار در انقلاب روسیه بوده که البته چند سال بعد از انقلاب و در زمان «استالین» متوجه میشه که انقلاب روسیه از مسیری که در نظر داشت کاملا خارج شده، در این باب اورلاندو فایجس در کتاب «تراژدی مردم» مینویسد: "تبعید برای [ماکسیم] گورکی نوعی شکنجه بود. نه یارای زندگی در روسیه شوروی را داشت و نه تحمل زندگی در خارج را. سالها در این وضع سرگردانی این دل و آن دل میکرد، دلش هوای روسیه را کرده بود، با این حال بیش از آن از وطنش دلخسته بود که به آنجا باز گردد...
...خورشید میان سکوت مقدسی طلوع می کند، مه کبودی که از بوی خوش جگن طلائی سنگین شده از جزیره سنگی به آسمان شناور است. جزیره که میان توده خواب آلود آب تیره، زیر گنبد رنگ باخته آسمان نشسته، مانند مذبحی است برای الاهه خورشید.
ستاره ها تازه رنگشان پریده، اما زهره سفید هنوز در پهنه سرد آسمان تار، بالای تیغه نازک ابرهای کرکی می درخشید. ابرها از اولین پرتو آفتاب صورتی رنگ شده اند و انعکاسشان در سینه دریای آرام مانند صدفی است که از اعماق آبی رنگ به سطح آب آمده باشد.
تیغه های علف گلبرگها با بار شبنم نقره ای شان دست خود را به خورشید دراز می کنند. قطره های درخشان شبنم که از نوک شاخه ها آویزانند آماس می کنند و روی زمین که انگار در خواب عرق کرده است، می افتند. آدم منتظر می ماند که صدای جلنگ نرم افتادنشان را بشنود و چون نمی توانند غمگین می شود.
پرنده ها در حالی که نغمه صبحگاهی خود را می خوانند سبک میان برگهای زیتون پرواز می کنند و از پائین صدای آههای سنگین دریا، که خورشید از خواب بیدارش کرده است، به گوش می رسد. با اینحال همه جا ساکت است چون مردم هنوز در خوابند. در خنکی بامدادی بوی گلها و علفها از صداها تندتر است.