- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 184033 - 110/3
- وزن: 2.00kg
پیرامون اسارت بشری
نویسنده: ویلیام سامرست موام
مترجم: مهدی افشار
ناشر: آبی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 1090
اندازه کتاب: رقعی گالینگور - سال انتشار: 1364- دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو ؛ با گالینگور صحافی شده
مروری بر کتاب
پای بندیهای انسانی - متن کامل
فیلیپ کری، پسربچه ای حساس و یتیم با معلولیتی مادرزادی در پای خود است که جای خالی عشق و حمایت را به شدت در زندگی اش احساس می کند. او، درس و تحصیل را رها کرده و ابتدا به هایدلبرگ و سپس به پاریس سفر می کند؛ در همین شهر است که اولین رویاها برای تبدیل شدن به هنرمندی بزرگ در ذهن فیلیپ جان می گیرد. اما فیلیپ پس از مواجهه با واقعیت های زندگی و درک عدم تأثیرگذاری خود بر دنیا، آرمان گرایی دوران جوانی اش را از دست می دهد.
او پس از بازگشت به لندن برای تحصیل در رشته ی پزشکی، شیفته ی پیش خدمتی به نام میلدرد می شود و پا به رابطه ی عاشقانه ای می گذارد که مسیر زندگی اش را برای همیشه تغییر می دهد. پیرامون اسارت بشری، همچنان به عنوان یکی از برترین آثار با موضوع اهمیت آزادی های جسمی و روحی در نظر گرفته می شود؛ موضوعی بنیادین که تمامی انسان ها در جای جای زمین به گونه ای با آن درگیرند.
کتاب پای بندی های انسانی اتوبیوگرافی نیست، اما داستانی به گونه ی اتو بیوگرافی است، حقایق و افسانه به طور جدا ناپذیری در هم آمیخته شده اند، احساسات از آن خودم است ، اما نه تمامی آن رویدادهای اتفاق افتاده یی که به توصیف آمده است و بعضی از آنها نه از زندگی خودم که به قهرمان داستان انتقال یافته است بلکه از زندگی کسانی است که با آنان صمیمی و نزدیک بوده ام داستان این رمان ِ بلند زندگی جوانی به نام فلیپ است که برای یافتن و رسیدن به آن چه در سر دارد در عین تلاش، بسیار واقعی، فکر و زندگی می کند.
با خواندن این کتاب زندگی یک جوان در پاریس و لندن را تجربه می کنید. بر این عقیده ام که، جوان ها این کتاب را پس از خواندن فراموش نخواهند کرد . شاید جوان های امروزی ما می خواهند مثل فلیپ خودشان انتخاب کنند! ولی محدودیت ها و فرهنگ ایرانی ما به آنها اجازه چنین زندگی را به آنها نمی دهد و مجبور هستند با روش های خودشان به مقابله با عادت ها ی کهن برخیزند که گاهی به بیراهه می روند...
فیلیپ پسر بچه فلجی است که در کودکی پدر و مادرش فوت می کنند و عموی کشیشش قیم او می شود . فیلیپ پسر بچه ای خجالتی و حساس است و با اینکه در مدرسه شرایط تحصیلی خیلی خوبی دارد به دلیل همین حساسیت ها از بورس دانشگاه انصراف داده و برای یادگیری زبان آلمانی راهی آن کشور می شود .
او نمی داند قرار است در زندگی چه کار کند از این شاخه به آن شاخه می پرد حرفه های مختلفی را دنبال می کند و در پی معنای زندگی و دوست داشتن است . روزی خاکستری و تیره چهره گشود. ابرها سنگینی می کردند، وهوا را سردی خاصی دربرگرفته بود که ریزش برف را نوید می داد. کلفتی به اتاقی که کودکی در آن خوابیده بود و پرده هایش را کشیده بودند، وارد شد. کلفت به طور خودکار به خانه روبه رو، که خانه یی گچ مالی شده و ایوان دار بود، نظر انداخت و به سوی تختخواب کودک رفت.
گفت:« بلند شو، فیلیپ.» ملحفه را برداشت، کودک را در آغوش گرفت و او را پایین برد. کودک هنوز بیدار نشده بود.
صحنه آغازین پیرامون اسارت بشری در خانه ای به روی خواننده گشوده می شود که به شیوه معماری انگلیسی در نیمه دوم قرن نوزدهم بنا شده است. وجود مستخدم ها و اشاره به اتاق های نشیمن بزرگ در خانه شاخص این نکته است که خانواده ای که در آن جا زندگی می کنند، نسبتا ثروتمند هستند یا از رفاه نسبی برخوردارند.