- موجودی: موجود
- مدل: 198101 - 45/2
- وزن: 0.70kg
پوست انداختن
نویسنده: کارلوس فوئنتس
مترجم: عبدالله کوثری
ناشر: آگاه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 632
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1388 ~ 1380 - دوره چاپ: 4 ~ 1
مروری بر کتاب
کارلوس فوئنتس یکی از برجسته ترین نویسندگان امروز امریکای لاتین است و پوست انداختن از آثار مهم او به شمار می رود. در این رمان دو لایه را می توان تشخیص داد. لایه ی نخستِ این رمان تحلیل و بازنمایی چهار شخصیت داستان است که در حال سفر هستند. در حین صحبت های آن ها چهره ی امروزی آن ها را بازمی شناسیم و با بازگشت به گذشته چهره ی پیشین آن ها را می شناسیم. اما در فصل پایانی کتاب در طی یک محاکمه، چهره هایی از شخصیت های رمان ارائه می دهد که کاملا ناشناخته است.
شخصیت های رمان سیال و متغیرند؛ مکان ها نیز در طول روایت جا عوض می کنند و همه چیز حتی خود رمان و راوی هم مدام در حال پوست انداختن هستند. پوست انداختن رمان حادثه نیست، رمان تفکر است. خواننده با گزینه های مختلف روبه رو می شود و این مستلزم مشارکت و دقت اوست. فوئنتس در این رمان، علاوه بر کاوش در روان انسان ها، سیری شگفت در تاریخ و فرهنگ غرب دارد.
راوی روایت خود را در شبی از ماه سپتامبر در لاکوپل به پایان میبرد و بر آن میشود تا حربه زنگارخورده گورنبشته را بهکار گیرد. چون این گفتار به پایان میرسد، کتاب آغاز میشود. ضیافتی ناممکن. و راوی همچون شخصیتی در منظومهای، پیش از آن که سراییدن آغاز کند رخصت میطلبد.
امروز وقتی شما چهار نفر وارد شدید هرچه دیدید خیابانهای باریک کثیف بود و خانههای بههم چسبیدهای که همه شبیه هماند، همه یکطبقه، همه دیواری بیروزن با دری بیش از حد بزرگ از چوب ترکخورده، همه با رنگ ناشیانه زرد و آبی. بله، میدانم، گهگاه خانهای هم بود که خبر از ثروت مالکش میداد، بنایی فاخر که پنجرههای رو به خیابانش آرایههایی را به رخ میکشید که مکزیکیها شیفته آناند، نردههای آهنی، و سایبانهای پارچهای با تیرکهای صلیبوار.
شما این را نمی فهمید چون امروز احساس می کنید حقانیت و تقدس خودتان را در مقابله با جنون آشکار متهم ثابت کرده اید. با همه این ها او منجی شماست. جنون پر برکت او چیزهایی را که شما همگی فراموش کرده اید به یادتان می آرد, این که هر کدام از ما ازش برمی آید که تا آنجا که شقاوت پیش می رود شقی باشد, غرور محض داشته باشد, حتی قادر است کمی رنج ببرد.
... هستی آدمیزاد در نهایت یک راهپیمایی سخت و انفرادی است که برنده اش نه آدم تیزپاست و نه آدم شجاع یا حتی آدم مریض و وامانده بلکه آن کسی است که تصوری از عظمت احتمالی خودش دارد و آن قدر دلیر هست که به خاطر آن عظمت زندگی کند. راز آلمان هم این بود که هر فرد آلمانی, خودش تک و تنها , چنین تصویری از خودش دارد. مهم ترین کار رایش سوم این بود که این تصویر پنهان و فردی را به یک مقصد ملی تبدیل کرده بود, چیزی مایه ستایش و ارضا کننده خاویر و همسرش الیزابت به همراه فرانتس و دوست دخترش ایزابل با ماشین راهی سفری هستند تا از مکزیکو سیتی به دراکروز (ساحل دریا) بروند . در بین راه ماشین آنها خراب می شود و آنها ناچار شب را در هتلی در شهر چولولا می گذرانند .
در شب دو زوج جایشان را با هم عوض می کنند و از بین دیالوگ های بین شخصیت ها و افکار خوانی آنها پی به گذشته شان می بریم . چگونگی آشنایی خاویر و الیزابت ، عشق آنها و اختلافات فعلیشان .فرانتس که در زمان جنگ در آلمان و طراح یکی از اردوگاه های مرگ بوده که نهایتا دوست دخترش را به آنجا می فرستند . ایزابل نیز تنها 23 سال دارد و جوان تر از ان است که بار گذشته را به دوش بکشد .
رمان پر از جا به جایی شخصیت ها و زمانهاست . شخصیت ها دائم پوست می اندازند و عوض می شوند .