- موجودی: موجود
- مدل: 185697 - 120/6
- وزن: 1.50kg
پنج کتاب از احسان طبری + حماسه داد
نویسنده: احسان طبری , ف. م. جوانشیر
ناشر : حزب توده - جامی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 345 + 104 + 45 + 104 + 155 + 342
اندازه کتاب: رقعی گالینگور - سال انتشار: 1360 ~ 1356 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو ؛ با گالینگور صحافی شده
مروری بر کتاب
احسان طبری از جوانی در رشتههای مختلف شعر، قصه، نقد هنری، بررسی های فلسفی و تاریخی و زبانی، آثاری ایجاد کرده و در دوران طولانی مهاجرت این تلاش را ادامه داده و در هر زمینه آثاری متعددی نگاشتهاست. احسان طبری تحصیلات خود را در آکادمی علوم اجتماعی مسکو انجام داده و به دریافت مقام علمی نامزد علوم فلسفی موفق شده سپس آن را در آکادمی علوم اجتماعی برلین ادامه و به دریافت مقام علمی (دکتر هابیل در فلسفه) رسید.
در همین دوران برجستهترین اثر وی به نام: (برخی بررسیها دربارهٔ جهانبینیها و بینشهای اجتماعی در ایران) منتشر شد. طبری به هفت زبان مختلف آشنایی کامل داشت.مقالات زیادی از او در نشریه مردم ارگان حزب توده ایران منتشر شد. در سال ۱۳۲۵ در نخستین کنگره نویسندگان ایران شرکت کرد. در سال ۱۳۲۵ خورشیدی و در اوج سیاستهای فرقه دمکرات آذربایجان و دخالتهای ارتش سرخ که در آن زمان در ایران مستقر بود، دولت وقت اتحاد جماهیر شوروی، کافتارادزه را برای جلب نظر دولت ایران در زمینه «انعقاد قرارداد امتیاز نفت شمال ایران» به آن کشور فرستاد.
حزب توده ایران تظاهراتی را در پشتیبانی از سیاست اتحاد شوروی برگزار کرد. در چنین اوضاع و احوالی بود که احسان طبری با نوشتن مقالهای، این موضوع را مطرح کرد که: «اگر دولت ایران برای شرکت نفت ایران و انگلیس در جنوب ایران امتیازی قائل است، به یقین درست خواهد بود که برای همسایه شمالی -شوروی- هم در شمال کشور چنین امتیازی را در نظر بگیرد و این کار، حفظ موازنه منفی است». این سیاست همسازی و همراهی با سیاست شوروی که نفی منافع و مصالح ملی ایران را هدف قرار داده بود، عدهای از کادرهای برجسته حزب توده از جمله اپریم اسحاق و خلیل ملکی را به عصیان واداشت و در نتیجه انشعاب اول حزب شکل گرفت....
در تواريخ آمده است و داستانی که نويسنده آنرا بر پايه ی واقعيات تاريخی و به مدد پندار هنری پرداخته است. با بافت و منطق درونی تاريخ کشور ما در دوران اشکانی، پيوند و همانندی نزديک دارد و اين آن چيزی است که هر داستان تاريخی به التزام آن متعهد است. هدف از اين داستان تاريخی، مانند تراژدی منظوم گئومات از همين نويسنده، نشان دادن سرشت شوم نظام شاهنشاهی است که پادشاه کنونی ايران حتی در اين نيمه ی دوم سده ی بيستم يکی از سخنگويان و مبلغان جگرسوخته ی آن است! در اين داستان نه تنها چهره ی فرهاد چهارم بلکه چهره ی ارد، پدرش و فرهادک پسرش و نيز اگوست قیصر روم نگارگر صفات و سجايای جباران زمان است...
فرهاد چهارم (اشک چهاردهم) چهاردهمین شاه ایران از خاندان اشکانی است. پدر وی ارد دوم از سلطنت کناره گیری کرد و مقام شاهی را به او واگذار کرد. فرهاد چهارم همین که به تخت نشست، برادران خود را از بین برد. پدر وی که هنوز در قید حیات بود، او را مورد سرزنش قرار داد و فرهاد او را نیز به قتل رسانید وی بعد به وسیله تیرداد از سلطنت برکنار شد و بعد از چند سال به سلطنت باز کشت و با بازگشتش بر قدرت اولین امپراتور روم برای وی کنیز بسیار زیبای به نام تراموزا که بعدا ملکه موزا اشکانی نام میگیرد فرستاد و بعد این زن به ملکه اعظم و اصلی اشکانی و مادر تنها وارث کشور و یگانه همسر فرهاد تبدیل شد.
در اواخر سلطنت فرهاد تاهنگام کشته شدن فرهاد به دست وارث و ملکه اش موزا به عنوان نایب السلطنه اداره کشور را به تنهای در دست داشت و بعد از مرگ فرهاد مادر و پسر به صورت فرمانروای مشترک به طور مساوی و مشترک به تخت نشستن و تاجگذاری کردن ....
حوادث عمده اين داستان البته به اجمال و اشاره در تواريخ آمده است و داستاني كه نويسنده آن را بر پايه واقعيات تاريخي و به مدد پندار هنري پرداخته است...
گئومات مغ كه از روحانيون دربار بود و از راز كشته شدن برديا نيز اطلاع داشت فرصت را غنيمت شمرد و در غياب كمبوجيه كه حدود سه سال در مصر بود ، علم اين قيامها را برافراشت . گئومات از نژاد ماد بود و كشورداري و شاهنشاهي اين نژاد بدست كوروش انقراض يافته بود . گئومات از زمان به تخت نشستن تا زمان سركوبيش حدود 7 ماه بر ايران حكومت راند ، او ماليات سه سال را به مردم بخشيد و در دين اصلاحاتي بوجود آورد ، براي همين معابد موجود را ويران كرد .
آقای “چرخشی” با وزش باد، آخرین تار موی سرش را از دست میدهد. پس از این اتفاق، هروقت سر آقای چرخشی میخوارید، راه میرفت و میچرخید و كلهاش را میخاراند و در نتیجهی این كار، فكر بكری به ذهن میرسید. كمكم همسایهها از این موضوع، با خبر شدند و….
هنگامي كه بين نه و ده سالگي از ولايت به پايتخت آمدم در اين شهر سيماي جامعه دوران قاجار كاملا يا تا حدود بسيار زيادي حفظ شده بود. در اين جا نظام ديرنده رعيتي - عشيرتي البته با يك بزك ناشيانه فرنگي مآب و ...
..شايد بدليل جو خفقان و ايجاد حكومت مطلقه بود كه ميزان نارضايتي مردم و سران كشور زياد شده بود و دشمناني كه در زمان كوروش به علت اقتدار و سياستش ناچار سكوت كرده بودند اكنون با دوگانگي و ضعفي كه در حكومت وجود داشت سر به شورش برداشتند ...
یک تحلیل عمومی از جامعه ایران در دوران رضا شاه
1- درآمد سخن
2- پیش زمینه های تاریخی
3- عروج رضاشاه
4- دو چهره یک سیاست
5- برخی جریانات فکری و سیاسی
6- سقوط رضاشاه
7- آرمان اجتماعی سرآب نیست
برخی بررسیها درباره جهان بینی و جنبش های اجتماعی در ایران :
این کتاب مجموعه ی یک سلسله بررسی های تاریخی - فلسفی است که در باره ی برخی جهان بینی ها ، اندیشه وران و جنبش های اجتماعی ایران پیش و پس از اسلام نگاشته شده است.این بررسیها گرده ی پژوهشی کتابی است که در پندار و آرزوی نگارنده باید در این زمینه نوشته شود و می بایست نوعی "تاریخ فلسفه و تفکر اجتماعی" خلق هائی باشد که در سرزمین ایران زندگی می کنند.
نویسنده می کوشد با طرح سلسله ای از مباحث تاریخی و فکری جهان بینی ها و اندیشه وران جنبش های اجتماعی ایران -پیش و پس از اسلام-را به تامل فلسفی شرح دهدو راز پایداری و تداوم ایران و جنبش های اجتماعی آن را با وجود اشغال های مکرر-که گاه تا سر مرز نابودی پیش رفته-را دریابد.بی تردید طبری در این تلاش پیشگام است و پیش از او اندیشه وری به این عرصه ورود نکرده است.توفیق طبری در این عرصه را باید در دانش گسترده او دانست که مورد تصدیق همگان است.
فهرست کتاب ها
چشمان قهرمان باز است
پنجابه
با پچپچه های پاییر
نقدی بر تئوری همگرایی
فروپاشی نظام سنتی و زایش سرمایه داری در ایران
حماسه داد
بحثی در محتوای سیاسی شاهنامه
مردی که در دوران هجوم مغول ها، نابسامانی اوضاع مملکت، زورگویی و بی لیاقتی پادشاهان و وجود شاعرانی که در مدح آنان اشعاری به دور از حقیقت می سرودند به پا خواست، تا باری دیگر عظمت، شکوه و جایگاه والای ایرانیان را یادآور شود و جانی تازه به وجودشان تزریق کند.
این جبر ویرانگر چیست؟ فروپاشی اجتناب ناپذیر دموکراتیسم دودمانی و تحکیم روز افزون قدرت شاهان خودکامه ، فروپاشی طبقه دهقانان آزاد و صاحب نظر و استقرر کامل طبقه فئودال زورگو که نظر دهقانان را به هیچ نمی گیرد. فردوسی با گزینش رستم به مثابه قهرمان تراژیک شاهنامه مرثیه حماسی روزگار گذشته را می خواند که درآن نمایندگان برجسته دودمان های نیک نام و نیک کار صاحب رای و نظر بودند و آزاد و سرافراز می زیسته اند و با تحکیم قدرت شاهان خودکامه این آزادی از میان رفته است.
در بخش آغازین کتاب در برابر این نظریه که فردوسی صرفاً «روایتگر و ناقل امین» است، بحث میشود. در بخش دوم کتاب، دوران فردوسی با مباحثی ازایندست شرح و تبیین میشود: مرحله تکاملی جامعه، نبردهای سیاسی (جنبشهای تودهای ضد فئودالی، نبرد رقابتآمیز فئودالها، نبرد ایدئولوژیک، و نوزایی فرهنگی). مباحث بخش سوم کتاب به بررسی اجمالی حکمت فردوسی اختصاص دارد که طی آن به سه مقوله خرد، انسان خردمند و زندگی و مرگ از منظر فردوسی اشاره میشود. نگارنده در بخش پنجم، اصلیترین اندیشه و آرمان فردوسی را «داد» معرفی کرده، معتقد است شاهنامه، حماسه علیه بیدادگرها و به تعبیری حماسه داد است.
نوشتن پیرامون شاهنامه دشوار است و امروز خاموش ماندن گناه. «جماعت قوّادان و دلقکان» مدافع خودکامگی و خدمه پست دربار پهلوی، شاهنامه، این درخشانترین گوهر فرهنگ غنی مردم ما را تبهکارانه به بازی گرفتهاند و با مسخ سیمای این اثر ماندگار قرون و اعصار میکوشند تا واقعیت چرکین نظام خودفروخته پهلوی را از قول «ابرمرد توس» به حساب «جلوههایی از خرد و اندیشه و روح ایرانی» بگذارند.
روشنفکرنمایان فرومایه خادم دربار پهلوی دست در دست مأموران استعمار و امپریالیسم پنجاه سال است که به گونهای سازمانیافته فردوسی را میکوبند و اثر جاودانه او شاهنامه را با بیشرمی وصفناپذیری به ابتذال میکشانند تا شاید از این راه اعمال و اندیشههای زهرآلود خود را که با هیچ معیار و مقیاس و قانونی قابل توجیه نیست، با استناد به فردوسی توجیه کنند. در برابر این خیانت به فرهنگ ایران و تلاش برای فریب افکار عمومی نمیتوان سکوت کرد. نمیتوان و نباید اجازه داد که مشتی دلقک درباری از شاهنامه اثری ضد شاهنامه بسازند.
شاهنامه آن نیست که دربار پهلوی عنوان میکند. فردوسی آن مرد جنگجوی، شاهپرست و نژادپرستی نیست که مبلغین دربار پهلوی و قزاقان رضاخانی به مردم ناآگاه معرفی میکنند. فردوسی اندیشمند بزرگی است که معاصرینش به حق او را «حکیم» نامیدند؛ او آن چنان دشمن خودکامگی است که یک عمر در خارج از دربارها زیست و در برابر شاهان سر فرود نیاورد؛ او آزاداندیشی است که روحانینمایان سیهدل، مدافع رژیمهای خودکامه و خرافهپرست، جسد او را در گورستان نپذیرفتند.
فردوسی مردی است که سیوپنج سال از عمرش را برای گردآوری و تدوین شاهنامه صرف کرد تا پیامی از تاریخ پُردرد و رنج و تجربه تلخ نسلهای پیشین را به هممیهنانش برساند. باید این پیام را شنید. باید شاهنامه را بازیافت. تردیدی نیست که مردم ایران هنگامی که بندهای اسارت سیاسی و اجتماعی را از دست و پای خود بگسلند و گرد پیری، خستگی و عقبماندگی قرون را از سر و روی خویش بزدایند، از سکوی آینده به گذشته خواهند نگریست، تاریخ خود را از نو و از موضع درست علمی و طبقاتی بررسی خواهند کرد و در آن هنگام کار بزرگ بازیافت شاهنامه نیز به انجام خواهد رسید. بزرگمردانی چون فردوسی و آثار درخشانی چون شاهنامه تولد نوینی خواهند یافت.