- موجودی: موجود
- مدل: 190067 - 65/2
- وزن: 0.20kg
پسر استاد موچول
نویسنده: زهرا بیگی
ناشر: مرسل
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 192
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1392 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مجموعه داستان
دایى با ناراحتى برگشت. طلا که دید آنها بدون محمد برگشتهاند دوباره ضجه زد. مىدانست که همه کلکها زیر سر سکینه استدوباره چیزهایى را به یاد آورد: «اینقدر گدا گُشنه است که نگو و نپرس، خلا نمیره مبادا گُشنهاش بشه، اینا که هیچى روزى دو سه دست لباس عوض مىکرد و من میشستم، هى من میشستم و هى اون دستهاشو آب مى کشید و بالا نگه مىداشت تا خودش خشک بشه.
گرمابه رفتنش هم غیر از آدمیزاد بود، مجبور بودم بچه رو بذارم خونه و ردّ خانم برم گرمابه و بقچه رختشو نگه دارم تا در بیاد مگه یک دقیقه و دو دقیقه بود؟ چند ساعت همونجور وامیستادم و دلم شور محمد رو مىزد تا ایشون از آب سیر بشه و بیاد بیرون، اونوفت یکى یکى رختاشو مىدادم دستش تا مبادا به جایى کشیده بشه، اگه ده بار بخواد بره مستراح یک بار میره که آب بهش ور نپاشه.» کوچول شاهد تمام قضایا و دعواها بود.
همه راقشنگ ضبط مىکرد تا مو به مو براى مادر و ننه جانش بگوید. همانجور پیش یدالله ولو شده بود. گاهى که نگاه همدم به یدالله مى افتاد غر مىزد: «اینم مثل پدرشه، قدمى که اون ور داشته این جاش گذاشته، هر جا میذارمش سر کار روز دوم یا بیرونش کنن یا خودش دیگه نمیره، نمیدونم والله توى این دار دنیا این چه شانسى بود که من داشتم؟» یدالله سرش را به زیر انداخته و با انگشتاش بازى مىکرد بعد از کوچول پرسید: «خبر مَبَرى نیست؟» کوچول یک دفعه یادش افتاد که از صبح تا حالا مى خواسته چیزى بگوید و فرصت نمىکرده: «اصلا" صورتش معلوم نبود، فقط یه ملاقه گرفته بود دستش که اون بیرون بود، ننهام نترسید اما من خیلى ترسیدم.
ننهام یه خورده قند گذاشت تو ملاقهاش و گفت شفاش باشه.» یدالله سرش را کجکى روى زانویش گذاشته بود و به صحبت هاى کوچول گوش مىداد: «یعنى چه شفاش باشه؟» کوچول که فهمید یدالله حوصله شنیدن دارد گفت: «ننهام مىگفت اگه کسى مریض بشه، شب موقع اذان یه زن خودشو تو چادرپوشونه و ملاقه میگیره دستش، اونوقت در خونه همسایهرو تا چند تا کوچه بالاتر میزنه و یه چیزى مىگیره تا اگه کسى چشم مریضش کرده باشه ازش قند یا چایى یا هر چى بگیره و بده به مریضش تا بخوره و شفا بگیره.» یدالله به علامت بىاعتنایى لبهایش را جمع کرد....
مجموعه داستان های پسر استاد موچول که تا کنون دو جلد آن منتشر شده به باورهای و اعتقادات خرافی و بی ریشه در فرهنگ ما ایرانیان اشاره دارد که متاسفانه در افکار بسیاری از افراد این سرزمین ریشه دوانده و تاثیرات مخربی در زندگی اجتماعی و روزمره آنان دارد و نویسنده بر آن است تا با خلق داستانهایی به سبک و سیاق منحصر بفرد خود به آموزش و فرهنگسازی جهت بی اعتبارسازی این باورها بپردازد.
فهرست
آیینه بین
کاچی
صبر
مهمان
آوای جغد
بختک
حافه ی دروغگو
قد کوتاه ها
جادو