- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 167114 - 99/4
- وزن: 0.80kg
پرتوی از دانش در ایران باستان
نویسنده: سورنا فیروزی
ناشر: سمرقند
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 288
اندازه کتاب: وزیری سلفون - سال انتشار: 1384 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
مصور
منشاء باستانشناسی جهان بر اساس اسناد و بررسیهای زمینی است، در حالی كه باستانشناسی ایرانی نه تفسیری است و نه استدلالی و گاه تكیه بر احتمالات و شانس میكند. پس برای شناخت درست گذشته خود ناگزیریم كه پایه تحقیقات تاریخی را بر خردباوری و استناد محوری بگذاریم.
درباره گذشته باستانی مصر، شش سند موثق وجود دارد كه پایه كار باستانشناسان مصری است. سه سند از آن ریشه بومی دارد و سه سند دیگر منشاء یونانی. باستانشناس مصری نه چیزی از این اسناد را حذف میكند و نه دست به فلسفهبافی میزند؛ بلكه آنها را با هم تطبیق میدهد و بر اساس دودمانبندی سلسله فراعنه، به جستجوی تاریخ مصر و سرآغاز آن میپردازد.
در چین نیز به همین گونه است. آنها دو سلسله قدیمی دارند كه دیگران آنها را افسانه تلقی میكردند و میگفتند وجود ندارند. یك نسل از باستانشناسان چینی با خواندن متون و یافتن نشانههای باستانی، تاریخ خود را به 1600 سال پیش از میلاد كشاندند و با پیدا كردن تاریخ همان سلسلههایی كه دیگران افسانهاش میخواندند، تاریخ خود را دورتر بردند و به 2200 سال پیش از میلاد رساندند. چینیها حتی مورخانی مانند طبری و مسعودی هم نداشتند تا تاریخ كهن خود را تخمین بزنند و ناگزیر بودند كه تنها و تنها به كاوشهای باستانی و اشارههای افسانهای تاریخ خود تكیه كنند.
اگر به یونانیها نگاه كنیم، میبینیم كه آنها هم به هرودوت اعتماد نكردند و میدانستند كه قدمت تاریخ آنها بیشتر از 2100 سالی است كه این مورخ میگوید. ز همان زمانی كه كتاب هرودوت رواج یافت، پلوتارك نوشت كه هرودوت بسیاری از تاریخ یونان را سانسور كرده است. یونانیان بر اساس سخن پلوتارك، تمام جزییات تاریخشان را پیدا كردند. رومیها هم در یافتن گذشتههای تاریخی خود، به یافتههای تاریخی و بررسی متون پرداختند. اما در ایران كار به گونه دیگری بود.
غربیها تاریخ ایران را با هخامنشیان شروع میكنند و دو سلسله پیشدادی و كیانی را یكسره نادیده میگیرند و افسانهای میپندارند. برخلاف آنچه هم غربیها ادعا میكنند، این گونه نبود كه ایرانیان تاریخ خود را از روی یافتهها و كاوشهای غربیهای شناخته باشند. مردم ایران از گذشته دیرینه خود آگاهی داشتند. یك دلیل آن، نوشتههای بیرونی درباره مادها و هخامنشیان است. اما تكیه بیش از حد به سخنان غربیها و آغاز تاریخ ایران را از روزگار مادها و هخامنشیان دانستن، سبب شده است كه تاریخ پیشدادیان و كیانیان فراموش بشود. باستانشناس ایرانی هم به تقلید از غربیها، فریدون و دگر پادشاهان كیانی را افسانه میداند یا دست به تطبیق آنها میزند و میگوید كیخسرو همان كوروش هخامنشی است.
گروهی نیز تا آنجا پیش میروند كه كیخسرو و دیگران را نمادهای اخلاقی میدانند و منكر وجود تاریخی آنها هستند. همه این لغزشها از آنجاست كه ما تاریخ هرودوت را به تمامی میپذیریم و توجهای به اسناد خود و متون تاریخیمان نداریم. اروپاییها در نادیده گرفتن تاریخ ایران، هر كاری كه توانستند كردند. تنها كسی را كه نمیتوانستند انكار كنند، اشو زرتشت بود. چون اشارههای تاریخی فراوانی در باره او وجود دارد و نمیتوان او را حذف كرد. اما كار دیگری كردند و تا توانستند زمان او را پایین كشیدند و گفتند كه زرتشت در فاصله زمانی 1700 تا 600 پیش از میلاد میزیسته؛ این كار را كردند تا او را وارث اندیشههای دیگران بدانند.
اروپایی سومر را از لحاظ قدمت، غول تاریخ جهان میداند. كاری به این نداریم كه بزرگترین سومرشناسان جهان، تبار سومریها را ایرانی میدانند. اما به جهان شناخت سومری كه نگاه كنید میبینید كه در شرق سومر، عیلام قرار داشت و در شرق عیلام، گوتیها استقرار داشتند. در جنوب سرزمین گوتیها، كشور «پرهشه» بود. این «پرهشه» همان پارس است.
«ارته» نیز در شرق «پرهشه» بود. «ارته» نام كهن پارسیان است. جنوب «پرهشه» را هم «ماكان» میگفتند كه همان كرمان است. اینها همه جهان ایرانی است. اما غربیها نادیدهاش میگیرند. در حالی كه قدمت تمدن ما به پیش از مادها میرسد. «ائوسبیوس» از دودمانی ایرانی سخن میگوید كه سی و یك فرمانروا داشته است و پایهگذار آن كسی به نام «نینوس» بوده است. از این رو میتوان آنها را «نینوسیان» نامید. اینها پیش از مادها فرمانروایی میكردهاند.
در نوشتار حاضر، سعی بر آن است تا گوشههایی از فعالیت ایرانیان دوران باستان در زمینههای "نظامی"، "ستاره شناسی"، "علوم پزشکی و زیستی" و "حقوق و قوانین"، با اشاره به پارهای از منابع کهن نظیر "اوستا" و رویدادهای تاریخی بازگو گردد.