پدر

پدر

نویسنده: دانیل استیل
مترجم: سعید درودی
ناشر: مهتاب
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 356
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1377 - دوره چاپ: 2

کیفیت : در حد نو ؛ لبه صفحات کتاب تاب مختصری دارد

مروری بر کتاب

دانه های درشت و سفید و برف در هوا می چرخید و به آرامی به زمين می نشست. درست مثل یک نقاشی، در کتابی کودکانه. مثل همان کتاب هایی که سال ها قبل، سارا برای بچه ها می خواند. او پشت ماشین تحریر نشسته بود و درحالی که از پنجره، خیابان سفیدپوش را نگاه می کرد، سعی داشت داستانی را که از صبح در ذهنش پرورانده بود بروی کاغذ بیاورد.

اما خاطرات تلخ و شیرین سال هایی که پشت سر گذاشته بود، دوباره در فکرش رنگ می گرفت و مانع از نوشتن داستانش میشد. درخت های پوشیده از برف، قندیل هایی که از شیروانی خانه ها آویخته بود و بچه هایی که با لباس زمستانی و شال های رنگارنگ، سر گرم برف بازی و ساختن آدمک برفی بودند، منظره ای دلپذیر و خیال انگیز میساخت. منظره ای از زندگی در حال جوشش. منظره ای که خاطرات شیرین دوران کودکيش را زنده می کرد. اما دیدن رهگذرانی که به سختی از پیاده روهای پربرف می گذشتندو بدنبال زندگی یکنواخت و کسل کنندهٔ خود میرفتند، سارا را غمگین می کرد.

این ها، همان آدم های معمولی بودند که سارای بلندپرواز، هرگز نخواسته بود شبیه آنها باشد. او میخواست روزی نویسندهٔ معروفی شود. دنیا را ببیند و زندگی شاد و پر هیجانی داشته باشد. اما حالا، خود نیز تبدیل به یکی از همان معمولی شده بود...