- موجودی: موجود
- مدل: 186235 - 115/1
- وزن: 0.40kg
پدر
نویسنده و گردآورنده: جعفر شاهید
ناشر: فردوسی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 199
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1354 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت : درحد نو
مروری بر کتاب
مجموعه اشعار ، مقالات ، داستان ها و ... در باره پدر و نقش پدر
فرقی نمی کند چطور بودنش,
دور یا نزدیک بودنش, پیر و جوان بودنش, خندان و اخمو بودنش ..
همین که هست
دلگرمی من را کافیست ….
صدای گامهای پدر به من آرامش میدهد
حتی زمانی که با صدای عصایش همخوانی میکنند
ظـاهـــرش جـــدیست…
امـا دلـــی دارد کـه مــهربـانـیاش بـه وسعـت یک اقــیـانــوس است!
بــد قـول نــیـست…
امـــا گرفتار است، با او راه بیا
خــستـه کـه بــاشـد، تــنهـایش بــگــذار،
تودار است
اما صبر کن خودش بعد، حرفهایش را میگوید!
او تمام دنیای من است.
واي ... صد واي ... اختر بختم
پدرم، آن صفاي جانم مرد
مرگ آن مرد، ناتوانم كرد
چكنم؟ بعد از او توانم مرد
هر پدر، تكيه گاه فرزندست
***
ناله، بي او چگونه سر نكنم؟
او بمن شوق زندگاني داد
نيست شد تا مرا توان بخشيد
پير شد، تا بمن جواني داد
او خداوند ديگر من بود
***
پدرم لحظه هاي آخر عمر
نگه خويش در نگاهم دوخت
بمن آن ديدگان مرگزده
بيكي لحظه، صد سخن آموخت
نگهش مات بود و گويا بود.
***
واپسين لحظه، با نگاهي گفت:
واي، عفريت مرگ، پيدا شد
آه ... بدرود، اي پسر، بدرود !
دور، دور جدائي ما شد
اي پسر جان! پدر ز دست تو رفت.
***
نگه بي فروغ او ميگفت:
نور چشمان من، خدا حافظ !
واپسين لحظه ها ديدارست
پسرم! جان من - خداحافظ
تو بمان، زندگي براي تو باد....