دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

ول کنید اسب مرا

ول کنید اسب مرا

نویسنده: حسن اصغری
ناشر: زال
زبان کتاب: فارسی

تعداد صفحه: 300

اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1380 - دوره چاپ: 1

کمیاب - کیفیت : درحد نو _ نو
 

مروری بر کتاب 

نگاه ماه‌رخ به چهره‌ام توی آینه دوخته شده بود. کنارش زانو زدم. توی آینه به چشم‌هاش نگاه کردم و گفتم: نگاه تو، مرا خلع سلاح کرده دختر. کف دستم را زیر چانه‌اش گذاشتم و سرش را بالا آوردم. گونه‌هاش از شرم مثل آتش کنده اجاق، سرخ و گداخته شده بود.

چاقو را از جیب کتم بیرون آوردم. برق تیغه چاقو در نور چرغ درخشید. ما‌ه‌رخ هراسیده با نگاه وحشت‌زده به چشم‌هام زل زد. چند تار موی زلف‌اش را بریدم و گذاشتم توی جیب بغل‌ام... قالیچه‌های روی تخت‌گاه و مخده‌ها به خونابه آلوده شده بودند. خونابه‌ها از لب تخت چکه‌چکه می‌ریختند توی آب پاشوره و آب سرخ‌رنگ درون پاشوره غلتان می‌رفت توی جویی که به سرسرا وصل بود. به تابلوی سینه دیوار نگاه کردم. سینه شکافته ماه‌چهره، سرخ‌رنگ شده بود و رگه‌های خونابه، روی پولک آینه‌کوب اطاف قاب چسبیده بودند...

داستان تاریخی حاضر توصیفی است از بخش پایانی زندگی و مبارزات "دکتر حشمت" در نهضت جنگل که با وصف پاره‌ای از ویژگی‌های بومی مردم گیلان درآمیخته است. دکتر حشمت پس از دستگیری به اعدام محکوم می‌شود .او در دمدمه‌های پایانی زندگی به این نتیجه می‌رسد که به جای مبارزه تشکیلاتی و گروهی، می‌بایست مبارزه را در میان مردم رواج می‌داد. در کتاب به دغدغه‌هایی از این دست نیز اشاره شده است.

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات