دسته بندی کتاب ها
سبد خرید شما

وقتی بزرگ شدم

وقتی بزرگ شدم

نویسنده: پریما سراب
ناشر: علی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 428
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1390 - دوره چاپ: 1

کیفیت : در حد نو 


مروری بر کتاب

«دختر کوچولوی من چقدر بزرگ شده» این جمله پدرم بود. واقعا کی بزرگ شدم؟ کی عشق را شناختم و کی عاشق شدم؟ ای کاش می توانستم از این عشقی که قلب و روحم را تسخیر کرده است با کسی حرف بزنم. ای کاش امیرمحمد می فهمید که تحمل زندگی بدون او چقدر برایم سخت است ای کاش ...

مثل همیشه با پانی و یاسمن نشسته بودیم کنار پنجره تخمه می ریختیم روی سر عابرهای پیاده ، بی خیال از همه جا و همه چیز در حالی که گوشی تلفن همراهم را توی گوشم جابه جا می کردم و زیر لب با خواننده ی انگلیسی همراه بودم پشت به تخته روی نیمکت نشسته ، توی دلم قند آب می کردند چون فکر می کردم که این ساعت هم آقای مهندس امینی سرکلاس نمی آید.

متوجه یک جفت کفش مردانه ی خیلی شیک و گران قیمت در کنار میزمان شدم همین طور که سرم را می آوردم بالا گوشی از گوشم افتاد مقنعه ام را بالا زده بودم و داشتم مثل کولی ها آدامس می جویدم مات و مبهوت مانده بودم نمی دونستم باید چی کار کنم خیلی آرام تلفن را از دستم گرفت و در حالی که سیم گوشی اش را جمع می کرد به طرف تخته رفت و اسم خودش را روی تخته سیاه نوشت (( مهندس ضرغام )) من هم چنان مبهوت از روی نیمکت پایین آمده و به تخته سیاه خیره بودم.

حرکت بعد غریبه اعلام آمادگی برای گرفتن یک امتحان بود. طولی نکشید که ورقه ها آماده روی میز قرار گرفت. با ضربه آرنج پانی ورقه ای از وسط دفترم کندم و روی میز گذاشتم. مهندس ضرغام سوال ها را خیلی سریع نوشت. بعد پشت میز نشست و سرش را با لپ تاپش گرم کرد. وقت تمام شده بود و ورقه من خالی بود مثل ذهنم خالی خالی. زنگ تفریح آن روز اسم مهندس ضرغام دهان به دهان می گشت ، کلاس های دوم ریاضی و تجربی ، سومی ها ، حتی دبیرها در مورد این تازه وارد حرف می زدند. پانی در حالیکه خودش را به گیجی می زد گفت : بچه ها به خدا از وقتی از در اومد تو شوکه شدم فکر کردم می خوان سر به سرمون بذارن مثل مدل هاست...

نوشتن نظر

لطفا برای ثبت نظر وارد حساب خود شده یا ثبت نام نمایید.

کتاب مورد نظر در حال حاضر موجود نیست . اطلاعات خود را وارد فرم زیر نمایید تا زمانی که کتاب موجود شد به شما اطلاع داده شود

نام
ایمیل
موبایل
توضیحات