- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 105747 - 112/3
- وزن: 0.50kg
- UPC: 1200
واهمه های بی نام و نشان
نویسنده: غلامحسین ساعدی
ناشر: نیل
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 236
اندازه کتاب: رقعی سلفون - سال انتشار: 1346 - دوره چاپ: 1
کمیاب - کیفیت :
مروری بر کتاب
ساعدی دنیایی پرهراس خلق میکند برازندهی عنوان کتابهایش: ترسولرز، واهمههای بینامونشان، … دنیایی که هم از موقعیت عینی آدمها ناشی میشود (موقعیت دایی بزرگ و ترس از لو رفتن، فقر و گرسنگی) و هم از ترسهای ناشناختهی آنها (گریهی بیدلیل، ترس از اتفاق بد، ترس از شب و تاریکی و ماهگرفتگی). اینها جای توصیف ذهنیات را میگیرند. حضور پررنگ قبرستانها و ماشین اموات و صدای کندن قبر از حضور مرگ در یک قدمی حکایت میکند....
... داستان خاکسترنشین ها ؛ داستان را پسربچهای تعریف میکند که یا یتیم است یا پدرومادرش رهایش کردهاند چرا که در تمام طول داستان صحبتی از پدر و مادر او نمیشود. عموی راوی و دو داییاش شخصیتهای اصلی قصه هستند. عمو و دایی کوچک گدایی میکنند و دایی بزرگ دستگاه چاپی دارد در یک زیرزمینیِ کوچک که دو نفر به زحمت توش جا میشوند وزیارتنامه چاپ میزند برای فروختن به گداها و دایی کوچک بچهای به بغل دارد که همیشهی خدا گرسنه است و گریه میکند. ماجرا ساده است: دایی کوچک که فکر میکند برادر بزرگش پول دارد اما به او کمک نمیکند در پی این است که برادرش را لو دهد؛ ماشین چاپ و چاپ زیارتنامه غیرقانونی است.
دایی بزرگ یک بار جایش را عوض میکند و دستگاه چاپش را به دخمهی دیگری منتقل میکند، اما سرانجام لو میرود و ناچار کار او هم به گدایی میکشد. ترس از لو رفتن انگیزهی اصلی کارهایی است که دایی بزرگ و راوی داستان میکنند. داستان همه در قبرستان و ماشین اموات و گداخانه و دخمه میگذرد. چه بسا در سیاهی شب و چه بسا ماه زردی در آسمان شعله میکشد. در سیاهی و در قبرستانها مداح و قاری و گدا و سربازها مدام این ور و آن ور میروند.
اما این خلاصه شاید تاریکتر از آن شد که داستان هست. در داستان این شرایط برای آدمها معمولی است. طوری رفتار میکنند که زندگی همین است و جور دیگری نمیتواند باشد. ساعدی تقریباً هیچ به ما نمیگوید که این آدمها چه فکر میکنند؛ انگار اصلاً فکر نمیکنند. میگوید چه میکنند. حتی راوی که اول شخص است و میتواند راجع به اینکه چی فکر میکند بگوید این کار را نمیکند و فقط از آنچه میبیند و آنچه میگوید و آن چه میکند حرف میزند. و این آن نکتهای است که داستان او را مشاهدهگر و به یک تعبیر رئالیستی میکند.
فهرست
دو برادر :
دو برادر با هم زندگی می کنند یکی اهل کار و زحمت و یکی شلخته و بی هدف .
سعادت نامه :
مرد پیری با همسر جوانش در خانه ای زندگی می کند تا زمانی که مرد مجردی مستاجر انها شده و آرامش پیرمرد را به هم می زند .
گدا :
پیرزن گدایی می کند و هیچ کدام از فرزندها خواستارش نیستند .
خاکستر نشین ها :
مرد که از گداخانه فرار کرده نزد داییش می رود تا به کار چاپ دعا برای گداها مشغول شود .
تب :
پسر صبح که از خواب بیدار می شود احساس می کند روز بسیار خوبی در پیش دارد . به دوستانش زنگ می زند و از روی شوخی می گوید که این قدر حالش خوب است که حتی ممکن است خودکشی کند.
آرامش در حضور دیگران :
منیژه زن سرهنگ پیری شده که دو دختر به سن و سال خودش داره و وقتی سرهنگ و منیژه پیش دخترها می رن ، این سه نفر خیلی با هم جور می شن .