- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 163338 - 73/4
- وزن: 0.30kg
وامق و عذرا
نویسنده: میرزا محمد صادق نامی
تصحیح: رضا انزابی نژاد , غلامرضا طباطبایی مجد
ناشر: مرکز نشر دانشگاهی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 131
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1381 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
این کتاب ، منظومهای عاشقانه است که در بحر هزج مسدس مقصور ، در ۲۳۰۵ بیت سروده شده و به تصریح شاعر در سال ۱۰۳۲ هـ.ق. سرایش آن به پایان رسیده است. شاعر منظومه خویش را با حمد الهی و نعت پیامبر اکرم (ص) و مدح علی (ع) آغاز نموده و به نام شاهعباس به پایان رسانده است. لازم به ذکر است که در این کتاب علاوه بر متن کامل منظومه وامق و عذرا از خواجه شعیب جوشقانی ، وامق و عذرای عنصری نیز درج گردیده است.
میرزا محمد صادق موسوی اصفهانی نویسنده و شاعر معروف و توانای نیمه دوم سده دوازدهم است که در شعر نامی تخلص میکرد.وی از قدمای معاصرین و از سادات علوی است او مثنوی بسیار گفته: درج گوهر، خسروشیرین، لیلی و مجنون، یوسف و زلیخا، و وامق و عذرا. نام این پنج مثنوی را به پیروی از نظامی سروده و تاریخ گیتی گشای در تاریخ زندیه اثر منثور اوست، که از آغاز فرمانروایی آن خاندان تا حوادث 21 محرم سال 1200 کشیده می شود .
او در شعر طبعی روان داشت و در انجمن ادبی صباحی شرکت میکرد و از شاعران طرفدار سبک بازگشت بود. او به تتبّع و نظیره سازی آثار نظامی گنجوی علاقه زیاد داشت لذا خمسهای موسوم به «نامی نامه» (و شامل «دُرج گهر»، «خسرو و شیرین»، «لیلی و مجنون»، «یوسف و زلیخا» و «وامق و عذرا») را به تقلید از خمسه نظامی سرود.پس از درگیریهای فراوان زندیه و قاجاریه خصوصا آقا محمّدخان قاجار با جعفرخان و لطفعلی خان زند و انقراض سلسله زندیه، «نامی» مورد بی اعتنایی قرار گرفته و به فقر و فاقه مبتلا شد و به نوشته میرزا عبدالکریم بن علیرضا شریف شیرازی از شاگردان نامی وی در سال 1204 از دست ساقی اجل شربت ناگوار هلاکت نوشیده و بنابریان همین شاگرد خلف با نوشتن ذیلی تاریخ زندیه را دنبال میکند و تا میانه های پادشاهی لطفعلی خان پیش میآید و به انقراض آن خاندان به دست قاجار می رساند.
چون شب علم عبیر بر کرد
رخسارهی آفتاب شد زرد
عنقای فلک به رسم راهب
شد دیرنشین قاف مغرب
برشُست افق از حریر زردی
در طبع هوا فزود سردی
بر قلهی کوه میغ بنشست
شد برق روان و رعد برجست
از جستن رعد آتشیندم
ابر آتش و آب ریخت درهم
از برفدمان شب سیهروز
بر مردهی کوه شد کفندوز
از شدت زمهریر آن شخ
بربست محیط آسمان یخ