- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 201422 - 27/2
- وزن: 0.30kg
والس خداحافظی
نویسنده: میلان کوندرا
مترجم: عباس پژمان
ناشر: علم
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 259
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1376 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
والس خداحافظی (وداع) سومین رمان میلان کوندرا ، که بین 1971 و 1972 در چک و اسلواکی نوشته شد و ابتدا ترجمه فرانسوی آن به سال 1976 در پاریس انتشار یافت. کوندرا در هنر رماننویسی درباره این اثر چنین میگوید: «رمانی است که به معنایی در نظرم عزیزترین است [...] آن را با تفریح و لذتی بیش از رمانهای دیگر نوشتهام.» و چند صفحه بعد از آن، ترکیب این رمان را «فکاهی ، همگون و نمایشی و تقریباً دور از حقیقت» میداند.
در واقع، در این رمان نه از قطعههای جستارگونه خبری هست، نه از تنوع شکلهایی روایی که خصوصیت رمانهای دیگر کوندرا است. داستان، مانند نمایشنامه کلاسیک پنج پردهای، بسیار فشرده و سرشار از ماجرای نهچندان حقیقی است و با سرعتی افزونشونده در ظرف پنج روز جریان مییابد که هر روز آن معرف یک بخش از رمان است.
صحنه حادثه شهری دارای آب معدنی است که زنان در جستجوی باروری به آنجا رفت و آمد میکنند؛ رزنا در این شهر پرستار است و دوستی به نام فرانتیشک دارد که متخصص دستگاه های سرمازاست. رزنا دو ماه پیش از آن با کلیما ، نوازنده معروف ترومپت در پایتخت، معاشقه کرده است. چون در پی آن باردار میشود، تصمیم میگیرد که زندگیاش را با تمام وجود به شهرت نوازنده ترومپت پیوند زند و از ابتذال فرانتیشک چشم بپوشد.
رمان با تلفن کردن به کلیما آغاز میشود که از صبح روز دوم، وحشتزده به شهر آب معدنی میآید. کلیما با عجله به نزد دوست خود برتلف میرود؛ امریکایی ثروتمند و مبتلا به بیماری قلبی، نوعی قدیس متجدد که سرش گاهی به هالهای کبود روشن میشود. برتلف او را به نزد دکتر اشکرتا پزشک زنان و رئیس کمیسیون بسیار سختگیر ناظر بر سقط جنین میبرد. آن پزشک عجیب آماده کمک است؛ اما کلیما زشتی و بدذاتی دنیا را میبیند که در مقابلش قد برافراشته است و تجسمبخش این زشتی پدر رزنا است که لبریز از ترشرویی، به اتفاق چند بازنشسته دیگر، شکار سگهای ولگرد را ترتیب میدهد. و اگر رزنا عاشق برتلف نمیشد، این دنیای ترشروی سرانجام بر کلیما فایق میآمد و اعمال رزنا را از دور هدایت میکرد.
همان برتلف، فرشته شصت ساله است که روح رزنا را از بار اننتخاب ناممکن میان یک متخصص وسایل سرمازا و یک ستاره میرهاند و به نظر میرسد که قادر است سرانجام اضطراب زن جوان بدبخت را زایل کند. اما شخصیت دیگری سر راه آنان قرار میگیرد: یاکوب، از دوستان قدیمی پزشک زنان. او سالها پیش از آن، پس از رویارویی با شکنجه و زندان (ماجرا جایی در اروپای مرکزی و در دوران کمونیستی میگذرد)، چون در آرزوی داشتن مکانی بود تا هر لحظه که بخواهد زندگی را ترک گوید، از اشکرتا خواسته بود تا برایش قرصی مرگآور درست کند. او، مانند بازدیدکنندهای که از جهنم گذشتهها آمده باشد، پیش از مهاجرت نهایی، برای وداع به شهر آب معدنی وارد میشود؛ و همان قرص اوست که به شکلی بیمعنی به زندگی زن پرستار خاتمه میدهد.
این رمان به گفته ی منتقدان یکی از تیره ترین نوشته های کوندرا می باشد . داستان در فضائی کافکائی، در محیطی بسته و خفقانآور یک استراحتگاه (آب گرم) اتفاق میافتد. که نهایتاً به یک احساس عمومی گناه میانجامد. مهمانی خداحافظی، مهمانی مسخ شدگان است.مهمانی ارزش از دست دادگان است. دکور مهمانی فضائی بخارآلود و خفقانآور حمام آب معدنی است سیاهی لشکرها زنان عقیماند. همه از جانیان وحشت دارند و کارشان دور کردن آنان از محیط خود است آنگونه که خود به جائی تبدیل میشوند. اما زنان استخر آب گرم مظهر جاودانگی، زایش تیمار کردن، شکوفا کردن و پژمردن نیز هستند داستان بر محور تولید مثل میگردد. قهرمانان اصل داستان سه مرداند: یاکوب قهرمان واژگونی ارزشهاست و همه را نفی میکند.
شاید این سیاهترین رمان کوندرا باشد. والس وداع ما را به این نکته ظنین میکند که قربانیان بهتر از جلادان خود نیستند و بهترین واقعهای که ممکن است برای کره زمین پیش آید نجات یافتن از چنگال انسان است. با این همه، والس وداع، سرگرمکنندهترین و خیالانگیزترین رمانی است که کوندرا نوشته است: گویی که هدف آن است که ما بیمعنایی فاجعههای انسانی را درک کنیم.