واسکا سرخه - مادر یک خائن

نویسنده: ماکسیم گورکی
مترجم: روحی ارباب , فریدون گیلانی
ناشر: نگاه
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 38
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1355 - دوره چاپ : 1

کمیاب - کیفیت : درحد نو

مروری بر کتاب

مصور

داستان ؛ حکایت یک فاحشه خانه، و آنچه در آن، و بر آن! می گذرد. و اما این، فقط داستان واسکا سرخه نیست! بلکه کتاب، شامل داستان دیگری نیز هست با عنوان " مادر یک خائن " که توسط فریدون گیلانی ترجمه شده و حکایت بلا و مصیبت و گناه و... خدازدگی ست.

در یکی از شهرهای اطراف رود ولگا، در یک روسبی خانه، مرد چهل ساله ای می زیست که واسکا نام داشت و او را برای خاطر موهای قرمز روشن و صورت گوشتالودش که به رنگ گوشت خام بود، واسکا سرخه می خواندند.

در یکی از شهرهای اطراف رود ولگا، در یک روسبی خانه ، مرد چهال ساله یی می زیست که واسکا نام داشت و او را برای خاط موهای قرمز روشن و صورت گوشتالودش که به رنگ گوشت خام بود، واسکا سرخه می خواندند.لب های کلفتی داشت و گوش های بزرگ او که به دو طرف سرش آویزان بود به دسته های دستشویی می مانست. حالت خشن چشم های بی رنگش آدم را مبهوت می کرد: این چشم ها ـ که از فرط چاقی صورت ورم آورده بود ـ مثل دو تکه یخ برق می زد و نگاهش حالت نگاه آدم گرسنه یی را داشت....

...هنوز خنجر از خون مادر و فرزند گرم است. ماریانا خنجر را، با دستی استوار در سینه خویش فرو برد، یکبار دیگر ماریانا خنجر را درست فرود آورده بود زیراکه پیدا کردن یک قلب دردناک چندان مشکل نیست.