- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 81952 - 33/5
- وزن: 0.20kg
- UPC: 19 = 24
هویت های مرگبار
نویسنده: امین معلوف
مترجم: عبدالحسین نیگ گهر
ناشر: نشر نی
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 180
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1389 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
باید به گونه ای عمل کرد که هیچ کس از تمدن مشترکی که در حال زاده شدن است احساس طرد شدگی نکند، که هر کس بتواند زبان مادری و برخی نمادهای فرهنگی خاص خود را در آن بازیابد، که هر کس بتواند با هر چه در پیرامونش آفریده می شود همذات انگاری کند نه این که به گذشته ی آرمانی پناه ببرد.
برانگیخته از پرسشی مکرر و به ظاهر معمولی از سوی دوستان و آشنایان که «خودت را بیش تر فرانسوی می دانی یا لبنانی؟»، امین معلوف، نویسنده عرب مسیحی لبنانی تبار فرانسوی، از خودش درباره ماهیت هویت، درباره هیجانات عاطفی که برمی انگیزد و درباره انحراف های مرگبارش پرسش می کند. هویت با پیکربندی مولفه های کم و بیش بی شمارش، جنسیت، ملیت، دین، زبان، نژاد، خاستگاه اجتماعی، بومی با مهاجر بودن، در اقلیت یا در اکثریت بودن و... که شخص در انتخاب هیچ یک از ان ها اختیاری ندارد، ناگزیر است همه عمر، دست کم از زمان رسیدن به بلوغ فکری، تبعات آن را متعهد شود، عدهای با سربلندی و عده کثیر دیگری با شرمندگی!
زمان رسیدن به بلوغ فکری، تَبعات آن را متعهد شود، عدهای با سربلندی و عده کثیر دیگری با شرمندگی، با سرافکندگی!
نویسنده میپرسد چرا در آستانه هزاره سوم، تأکید بر هویت خویشتن باید با نفی هویتهای دیگری قرین باشد؟ چرا بسیاری از اشخاص نمیتوانند همه تعلقهای هویتیشان را آزادانه بهعهده بگیرند؟ آیا جامعههای ما تنها به دلیل تفاوت در دین، زبان، ملیت و عقیده انسانهایی که در آن زندگی میکنند تا ابد گرفتار تنشها و فوران خشونتهای مرگبار، از حملههای انتحاری تا نسلکشی، خواهد بود؟ آیا به موجبِ قانون طبیعت است یا قانون تاریخ که همدینان بهنام هویت زبانی و همزبانان بهنام هویت دینی و همدینان و همزبانان بهنام هویت عقیدتی (ایدئولوژی) یکدیگر را میکشند، یا نفی بلد میکنند؟
امین معلوف در بخش یک کتاب خود، "هویت من، تعلقات من، واژه "هویت" [کیستی] را دوستی فریب کار و حتا خائن و حیله گر قلمداد می کند، چرا که همگان می پندارند که معنای این واژه را می دانند و حتا هنگامی که حیله گرانه معنای وارونه ای پیدا می کنند به آن اعتماد می کنند.
در شناسنامه یا آنچه بهتر است "سند هویت" بنامیم، نام، نام خانوادگی، تاریخ و محل تولد، عکس، بعضی خصوصیات جسمانی، امضاء و گاه اثر انگشت هر فرد ثبت شده است، یعنی مجموعه ای از نشانه هایی که حتی المقدور بدون امکان اشتباه ثابت می کند که صاحب این سند "فلان" فرد منحصر به فردی است که میان میلیون ها انسان روی زمین هیچ فرد دیگری را نمی توان با او عوضی گرفت حتا اگر شبیه یا برادر دو قلویش باشد.
هویت من چیزی است که نشان می دهد من شبیه به هیچ کس دیگر نیستم. با این تعریف، واژه هویت مفهوم نسبتأ دقیقی است که مانع از هرگونه اشتباه می شود. آیا به راستی نیاز داریم که به استدلال های طولانی متوسل شویم تا ثابت کنیم دو فرد مشابه وجود ندارند و نمی توانند وجود داشته باشند؟ حتا اگر روزگاری، چنان که بیم آن می رود، از طریق تولید مثل مصنوعی انسان های آزمایشگاهی بسازند، این انسان ها نیز از لحظه تولد با هم تفاوت خواهند داشت.
هویت هر شخص از انبوهی عناصر تشکیل می شود که بی گمان به آنچه روی اسناد رسمی ثبت شده محدود نمی گردند. البته اکثر آدم ها تعلقات گوناگونی دارند: تعلق به یک سنت مذهبی، به یک یا دو ملیت؛ به یک گروه نژادی، قومی یا زبانی، به یک خاندان کمابیش گسترده؛ به یک شغل، به یک نهاد؛ به یک محیط خاص اجتماعی و... اما این فهرست طولانی تر از این ها و عملأ نا محدود است: می توان به یک استان، به یک دهکده، به یک محله، به یک طایفه، به یک باشگاه ورزشی و... به جماعتی که عواطف مشترک علایق جنسی مشترک، معلولیت های جسمانی مشترک دارند یا گرفتاری های مشترکی را تجربه کرده اند احساس تعلق داشت.
بی تردید تمام این وابستگی ها و تعلقات، لااقل در زمانی معین، از اهمیت یکسانی برخوردار نیستند. اما به هیچ عنوان نمی توان گفت که به کلی بی اهمیتند. این ها عناصر سازنده شخصیت انسان و حتا تقریبأ می توان گفت که "ژن های روح اند"البته مشروط بر این که تصریح کنیم اکثر آن ها ذاتی و مادرزادی نیستند. چه بسا یک حادثه، نیک یا بد، یا حتا یک برخورد تصادفی بار سنگین تری بر احساس هویت ما وارد سازد تا تعلق به یک میراث هزار ساله.
در همه دوران ها، آدمیان یکی از تعلقات خود را بر حسب اوضاع و احوال عمده کرده اند چنان که مشرعأ در آن زمان می توان آن را "هویت " ایشان نامید. از نظر عده ای "ملت"، به عقیده عده ای دیگر "مذهب" یا "طبقه" و ... اما کافی ست نگاه خود را روی درگیری های گوناگونی که در سراسر جهان وجود دارند گردش دهیم تا دریابیم که هیچ یک از این تعلقات ارزش برتری مطلق ندارند. هر جا مردم احساس کنند ایمان آن ها مورد تهدید قرار گرفته، تعلق دین شان برجسته می شود و کل هویت آن ها را می پوشاند. اما اگر زبان مادری یا گروه نژادی و قومیشان مورد تهدید قرار گیرد آن گاه با خشونت علیه هم کیشان خود خواهند جنگید...
غالبأ هویتی که هر جامعه یا فرد برای خود می تراشد یا قائل است عکس برگردان منفی هویت دشمن یا حریف اوست. هویت چیزی نیست که یک بار برای همیشه به کسی داده شده باشد، بلکه در طول حیات ساخته می شود و تغییر می کند. آن دسته از عناصر هویت ما که همراه با تولد با ما به این جهان می آیند چندان زیاد نیستند- بعضی خصوصیات جسمانی، جنسیت، رنگ، و ... وانگهی همه آن ها هم ذاتی و مادرزادی نیستند.
با آن که می دانیم محیط اجتماعی جنسیت ما را تعیین نمی کند، ولی معنای این تعلق را آن محیط تعیین می کند.؛ دختر زاده شدن در کابل و یا اسلو معنا و اهمیت یکسانی ندارد، در این دو شهر نه مونث بودن زن و نه هیچ یک از عناصر هویت او به یک چشم و یک شیوه نگریسته نمی شود.
در عصر جهانی شدن، با این تکان های پرشتاب و سرگیجه آوری که همه ما را در بر گرفته اند، دریافت و درک جدیدی از مفهوم هویت ضرورتی فوری دارد. نمی توانیم به همین بسنده کنیم که انتخاب میان تاکید افراطی بر هویت خود و از دست دادن هرگونه هویت، یا میان وحدت و فروپاشی را به میلیاردها انسان سر در گم تحمیل نماییم. اگر معاصران ما تشویق نشوند که تعلقات گوناگون و متعدد خود را بپذیرند، اگر نتوانند نیاز خود به هویت را با روحیه پذیرا و گشاده برای روبرو شدن با فرهنگ های متفاوت دیگر آشتی دهند.، اگر احساس کنند ناچارند میان نفی خویش و نفی دیگری به گزینش بپردازند، در آن صورت شاهد ایجاد سپاهیانی از دیوانگان خون ریز و لشگری از گمراهان خواهیم بود.
فهرست
• هویت من، تعلق های من
• وقتی که تجدد از نزد دیگری می آید
• عصر قبیله های جهانی
• رام کردن پلنگ