- موجودی: درحال حاضر موجود نمی باشد
- مدل: 195149 - 52/3
- وزن: 0.30kg
هویت
نویسنده: میلان کوندرا
مترجم: پرویز همایون پور
ناشر: گفتار
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 169
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1377 - دوره چاپ: 2
مروری بر کتاب
در رمان هویت وضع و موقع انسان معاصر به زیر ذره بین گذاشته می شود و سر گشتگی و التهاب جان و روان او به نمایش درمی آید . شخصیت های رمان از چگونگی تحول جهان خرسند نیستند، مشارکت در قیل و قال « این آشفته بازار بی ارزش» را بر نمی تابانید، و « بلاهت درمان ناپذیرش» را جدی نمی گیرند.افکار و احساسات شانتال وژان مارک خواننده را به هیجان می آورد و ذهن او را به افقهای دور دست تفکر و تخیل می کشاند .
آنان با حسرت به ارزشهای متعالی از دست رفته می اندیشند، درباره موقعیت کنونی زندگی بشر گفت و گو می کنند ، و برای نجات خویش به عشق پناه می برند.میلان کوندرا دوست دارد که رمانهایش همچون سمفونی باشد و دور نمایه های وجودی انسان را به ترنم در آورند. بهترین رمانهای او را می توان سمفونی هستی نامید و زیبایی و بی کرانگی هنر رمان را در آثار او ستود.
چه خوب بود اگر می توانستیم خود را در فضای رمان رها سازیم؛ فضایی آزاد، شفاف، آکنده از تخیل و خلاقیت، سرشار از صدها حقیقت نسبی متضاد و ناهمگون. و چه خوب بود اگر می توانستیم جهان رمان را به راستی کشف کنیم.از خواندن آخرین رمان کوندرا باز هم شگفت زده شدم. مرز رویا و واقعیت به راستی کجاست؟ انسان معاصر چقدر بی پناه و تنهاست؟ نثر شفاف، روان و دقیق مترجم را نیز در خور اندیشه و زیبایی شناسی نویسنده می دان و آن را می ستایم.
راوی رمان هویت دانای کل است و داستان آن دربارهی دو شخصیت با نامهای شانتال و ژانمارک است که عاشق و شیفتهی یکدیگر هستند. شانتال زن زیبایی است و ژان مارک زیبایی او را میستاید؛ به اندازهای که امید زندگی و دلیل نفس کشیدنش را مدیون حضور شانتال میداند و شانتال معتقد است با همان نگاه اول شیفتهی ژاک مارک شده است. آنها برای فرار از شرایطی که دارند، به هم پناه میآورند. تا اینکه سوءتفاهمی بزرگ بر زندگی آرامشان سایه میاندازد.
این سوءتفاهم با یک جملهی نادانسته از زبان شانتال شروع میشود: «مردها دیگر برای دیدن من سر برنمیگردانند». ژانمارک با شنیدن این جمله ناراحت میشود و یادش میآید که شانتال چهار سال از او بزرگتر است. جملهی شانتال حسادتش را برمیانگیزد و احساس میکند شانتال نگران دوران پیری است. ژانمارک آنقدر تحت تاثیر این حرف و تلقینهای ذهنیاش قرار میگیرد که تلاش میکند جلوی افسردگی شانتال را بگیرد.
او شروع میکند از زبان یک غریبه برای شانتال نامه نوشتن و خیال میکند با این کار میتواند شانتال را تحت تاثیر قرار دهد. اما هویت اصلی او از نگاه ژان مارک زیر سوال میرود تا حدی که با خود فکر میکند هرگز شانتال را خوب نشناخته است. بعد از این اتفاق ژانر رمان بر محور وحشت یا شبه وحشت میگذرد. چرخشی در داستان شکل میگیرد که در آن تنها چیزی که ثابت میماند عشق است و بقیهی مسائل را ناپایدار میکند و به چالش میکشد.
کمتر کسی را میتوان یافت که در زندگی دچار سوءتفاهم نشده باشد. وقتی انسان دچار اشتباه و کجفهمی میشود با خود و اطرافش احساس بیگانگی میکند و دچار تناقضهایی میشود که به سختی میتواند آنرا حل کند. دائم درگیر صداهای مبهم میشود؛ صداهایی که روح و جسم را تحت تاثیر قرار میدهند و باعث میشود آدمها فراموش کنند که زندگی پایدار نیست. این مشکل تا جایی پیش میرود که آشفتگی سراسر وجود انسان را فرا میگیرد. سوءتفاهم قدرت عجیبی دارد؛ میتواند پیوندهای عاشقانه را ویران کند و هویت انسانها را به چالشهای عمیق بکشد.