- موجودی: موجود
- مدل: 199205 - 74/3
- وزن: 0.20kg
همه ی سال عاشقت هستم
نویسنده: نزار قبانی
مترجم: محمد قیم
بازسرایی: عرفان کارن
ناشر: مهر آفرید
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 80
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1395 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
نزار قبانی شاعر عرب زبان است که بیشتر شهرت خود را به خاطر سرودن شعرهای عاشقانه بهدست آورده است ؛ زن و عشق موضوع اصلی شعر قبانیاند. شعرهایش را خوانندگانی مانند ام کلثوم، عبد الحلیم حافظ و نجاة الصغیرة(مصر)، فیروز و ماجده الرومی (لبنان)، کاظم الساهر(عراق) خواندهاند. او در دنیای عرب از شهرتی بیهمتا برخوردار است. شعر او به اکثر زبانهای دنیا ترجمه شدهاست و خوانندگانی بیشمار دارد. وی متولد دمشق بود. «نزار قبانی سرودن شعر را از شانزدهسالگی آغاز کرد.
اشعار نزار قبانی از همه رژیم های عربی که در کنار هم قرار گرفته اند ، قدرتمندتر توصیف شده است (لبنان دیلی استار). سلیحی الوادی با تأکید بر مرگ وی در سال 1998 ، نوشت: قببانی مانند آفتاب مانند آب ، نان و خورشید در خانه ی قلب هر عربی است. در شعر او هماهنگی قلب ، و در خون او ملودی عشق است. کتاب عشق با صدای بلند به زبان انگلیسی نیز ترجمه شده که این مجموعه اولین ترجمه ی آثار قبانی به زبان انگلیسی می باشد.
قبانی شاعری با سادگی عالی ، صریح ، مستقل و خودمختار ، موسیقیایی ، با استفاده از زبان زندگی روزمره بود. او یک مبارز بی وقفه برای حقوق زنان بود و ابیات وی زیبایی های بدن زن و عشق را می ستاید. او ناسیونالیست عرب بود ، اما با این وجود از دیکتاتورهای عرب و عدم آزادی در جهان عرب انتقاد می کرد. او شاعر دمشق بود: "من دمشقی هستم. اگر بدن من را جدا کنید ، انگور و سیب از آن بیرون می آید. اگر رگهای من را با چاقوی خود باز کنید ، صدای خون کسانی که درگذشته اند را ، در خون من می شنوید.
بر من بیفزای
بر عشق من بیفزای
ای شیرین ترین دیوانگی ام
فرو رفتن خنجر در بافت های تنم!
ای چاقوی فرود آمده!
بیش از این در من غرق شو
بانوی من!
دریا مرا می خواند
بر من مرگی بیشتر بیفزای
تا هنگامی که مرگ فرا خواندم
دیگر بار زنده شوم
***
دوباره باران گرفت
باران معشوقهی من است
به پیش بازش در مهتابی میایستم
میگذارم صورتم را و
لباسهایم را بشوید
اسفنج وار
باران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانیهای شاد!
باران یعنی قرارهای خیس
باران یعنی تو برمیگردی
شعر بر میگردد
پاییز به معنی رسیدن دستهای تابستانی توست
پاییز یعنی مو و لبان تو
دستکشها و بارانی تو
و عطر هندیات که صد پارهام میکند
باران، ترانهای بکر و وحشی ست
رپ رپهی طبلهای آفریقایی ست
زلزله وار میلرزاندم!
رگباری از نیزهی سرخ پوستان است
عشق در موسیقی باران دگرگون میشود
بدل میشود به یک سنجاب
به نریانی عرب یا پلیکان غوطه ور در مهتاب!
چندان که آسمان سقفی از پنبههای خاکستری ابر میشود
و باران زمزمه میکند
من، چون گوزنی به دشت میزنم
دنبال عطر علف
و عطر تو که با تابستان از این جا کوچیده!