- موجودی: موجود
- مدل: 174983 - 95/2
- وزن: 0.50kg
هفده تناقض و پایان سرمایه داری
نویسنده: دیوید هاروی
مترجم: خسرو کلانتری ,مجید امینی
ناشر: کلاغ
زبان کتاب: فارسی
تعداد صفحه: 424
اندازه کتاب: رقعی - سال انتشار: 1394 - دوره چاپ: 1
مروری بر کتاب
چنانچه از متفکری جدی و پیگیر چون هاروی انتظار میرود کتاب مذکور چیزی نیست جز ادامهی منطقی پروژهای که او سالهاست سختکوشانه سویهها و سطوح متفاوت آن را در آثارش شرح و بسط داده است. با اینهمه تفاوت تعیینکنندهای در کار است که کتاب حاضر را از دیگر کتابهای هاروی متمایز میکند. چنانچه هاروی خود در مقدمهی کتاب به روشنی توضیح داده است در اینجا او بیش از هر چیز با خودِ سرمایه در شکل عام و انتزاعیاش سروکار دارد و نه با اشکال تاریخی- اجتماعی سرمایهداری. این تا حدی همان روشی است که مارکس در «کاپیتال» دنبال کرده است. سودای مارکس آن بود که «منطق» خودِ سرمایه را ، مستقل از اینکه در کدام مختصات تاریخی عینیت یافته باشد ، صورتبندی کند.
اگر بخواهیم در این دوران سترون فکری از وقفه کنونی در تفکر سیاست ها و اصول سیاسی-اقتصادی رها شویم، روشن است که به چیزی متفاوت در زمینه شیوه های تحقیق و برداشت های ذهنی نیاز خواهیم داشت. هر چه باشد، موتور اقتصادی سرمایه داری بی شک دچار گرفتاری های فراوانی است؛ پت پت کنان و با این احتمال که هر دم از کار بازماند به حرکت ادامه می دهد، یا این جا و آن جا بی هیچ اخطاری می پکد و نیازمند تعمیر اساسی می شود.
در میان امید به یک زندگی سرشار از نعمت و فراوانی برای همگان در ادامه راه، نشانه های بسیاری از خطر در پس هر پیچ به چشم می خورد. به نظر نمی رسد کسی توانایی درک روشن این نکته را داشته باشد که سرمایه داری چگونه گرفتار چنین اوضاع نابسامانی شده است چه برسد به این که به چرایی آن فکر کند. اوضاع اما همیشه چنین بوده است. چنان که مارکس زمانی بیان داشت، بحران های جهانی همیشه «تراکم واقعی و انطباق اجباری همه تناقض های اقتصاد بورژوایی» بوده اند. حل کردن آن تناقض ها باید چیزهای زیادی را درباره مسائل اقتصادی ای که این چنین گریبان گیر ما شده اند آشکار سازد. این کار بی شک ارزش کوشش همه جانبه را دارد.»
هاروی اما در اینجا در پی آن است که منطق «تناقضات» سرمایه را نشان دهد. تا جایی که به سرمایهداری مربوط میشود تناقضات بسیاری در کارند که نسبت مستقیمی با تناقضهای سرمایه ندارند ، گرچه این دومی ممکن است بر آنها اثر گذاشته باشد : درگیریهای سیاسی ، نبردهایی جغرافیایی و سرزمینی ، برخوردهای نظامی ، رقابتهای تسلیحاتی ، تنشهای قومی و نژادی ، جنگهای مذهبی ، شکافهای جنسیتی و از همین دست.
بعید نیست سرمایهداری به واسطهی هر یک از این تناقضها یا ترکیبی از آنها فروبپاشد یا دستکم عمیقاً دگرگون شود. هاروی مدعی است که در این کتاب کاری به این قبیل تناقضات که به جنبههای تاریخی سرمایهداری مربوط میشوند و در واقع نسبت به آن بیرونی هستند ندارد و در عوض ، دلمشغول تناقضاتِ درونیِ سرمایه است که مستقیماً در منطقِ خودِ آن ریشه دارند. این امر ، همانطور که هاروی خود نیز یادآور شده است ، مستلزم تحلیل سرمایه همچون «مداری بسته» است ، توگویی هیچ تعاملی با محیط پیرامون خود ندارد.
به باور هاروی مشخصاً میتوان تناقضهای هفدهگانهای را به سرمایه نسبت داد که منطقاً میتوانند سرمایهداری را «از درون» فروبریزنند. البته هاروی از آن دست مارکسیستهای خوشباوری نیست که به واسطهی تناقضهای درونی سرمایه ، «پایان سرمایهداری» را تحت هر شرایطی گریزناپذیر و چیزی چون تقدیری تاریخی قلمداد میکنند. سرمایهداری بارها نشان داده است که میتواند این یا آن تناقضِ درونی سرمایه را مدیریت کند و از آن فرابرود و به گونهای که «منطق»اش بلاتغییر بماند خود را بازسازی کند. تناقضات سرمایه «جبراً» به پایان سرمایهداری منجر نمیشوند. باید پای قسمی پراکسیس سیاسی در میان باشد که سودای برپاداشتن اتوپیایی پساسرمایهدارانه را در خیال میپروراند.
هاروی در فصل پایانی کتاب دیگرش ، «معمای سرمایه و بحرانهای سرمایهداری» ، باب بحث از پرسش تاریخیِ «چه باید کرد؟» را گشوده بود ، پرسشی که بلافاصله پرسش دیگر ، و به همان اندازه حیاتیِ ، «چه کسی باید انجامش دهد؟» را پیش میگذارد : مسئلهی پراکسیس و سوژهی آن.
هاروی در «هفده تناقض و پایان سرمایهداری» باری دیگر به این مسئله بازمیگردد. با این تفاصیل ، هر یک از بندهای هفدهگانهی متنِ پیشِ رو به واقع در حُکم «سنتز» هر یک از تناقضات هفدهگانهی سرمایه است. به تعبیر دیگر ، شرایطی که این رئوس در کلیتشان ترسیم میکنند مختصات همان جامعهی پساسرمایهدارانه است.